Part

Part¹⁰⁰
آنیسا: وااااااااااااااااایی
اون تیه چِدَد توشدِله🤩

آسیه: یهو گرمایی روی لبام حس کردم
منو دوروک‌ همو بوسیدیم

دوروک‌: بوسیدمش
قشنگ بود😍
با اینکه دوبار این بچه فسقلی نزاشت من مامانشو ببوسم اما اینبار جبران کرد😄

آسیه: عهههههههههه
م... من میرم ف... فرشو پهن کنم🙄😶

دوروک‌: منم میرم وسایلارو بیارم😏

آنیسا: مامانییییی ببین چدَد توشِدله

آسیه: آره مامانی خیلی قشنگه

دوروک‌: خبببببببب تموم شدددد

آسیه: دوروک‌!
تو فکر همه جاشو کردی!؟
همه چیزم با خودت آوردی مگه اومدیم مسافرت!!!😄

دوروک: بله دیگه
خب بیاین دراز بکشیم ستاره هارو نگاه کنیم

(دراز کشیدن دوروک‌ وسط آنیسا و آسیم کنارش)

آنیسا: مامانی من چیتار بوتونَم حوصلم سَی یَفت

آسیه: ععع چیکار بکنی؟؟

دوروک‌: به نظر من با ستاره ها شکل بساز

آنیسا: چِدوری

آسیه: ستاره هارو با خط بهم وصل کن هر شکلی که دوس داری درست کن

آنیسا: خب صب بُتُن
آها درس شد چِدَد دَشَند شد😃

دوروک‌: چه شکلی درست کردی

آنیسا: پَیوانه

دوروک‌: اوووووووووو خیلی قشنگه همینجوری ادامه بده

آسیه: دوروک‌

دوروک‌: هوم
دیدگاه ها (۲)

Part ⁷⁴آسیه: اوفففف دوروکدوباره میبوسه ایندفعه از لپدوروک: ع...

#عشق‌غیر‌ممکن💘#پارت17#چهار_سال_بعد#اونورچهار سال از رفتن یاز...

Part⁹⁹آسیه: دوروک‌🥺دوروک‌: هومآسیه: خیلی ممنونم🥺🙂دوروک‌: خوا...

Part⁹⁸ایبیکه: آااییی دختر یواش خب دروغ که نمیگم میگم مواظب ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط