Part⁹⁹
Part⁹⁹
آسیه: دوروک🥺
دوروک: هوم
آسیه: خیلی ممنونم🥺🙂
دوروک: خواهش میکنم
من برای تو برای شماها هرکاری میکنم
آسیه: میدونم
دوروک: نیم دقیقه سکوتی داخل ماشین قرار گرفت
من به چشمای آسیه زل زده بودم اونم به چشمای من
داشتیم به هم نزدیک میشدیم داشتم لباشو میبوسیدم نزدیک بودم بهش فقط یک سانت بین لبامون فاصله داشت که....
آنیسا: مامان (از خواب بیدار شد و چشماش هنوز نیمه باز بود)
آسیه: سریع کشیدم عقب
جانم مامانی بیدار شدی
دوروک: یهو آنیسا بیدار شد و بازم طبق معمول نزاشت من مامانشو با خواست خودش مال خودم کنم😐😩
اَی به خشکی شانس
آنیسا: اینجا کجاست مامانی چقدر تاریکه
آسیه: اومدیم اینجا ستاره های نورانی رو ببینیم
نه مامانی تاریک نیست بیا بریم پایین نور ستاره ها افتاده روشن میشه
آنیسا: باشه
دوروک: خب من وسیله هارو از پشت ماشین برمیدارم
آسیه: صب کن منم بیام
دوروک: باشه
آنیسا: چه جای توشدِلیه
میسی عمو دوروک
دوروک: فقط اگه میخوای تشکرتو قبول کنم
میتونم یه بوس آبدار از اون لپای عسلی خوشگلت بگیرم
آنیسا: مامانمم از این طَیَف بوسم بوتونه
آسدور: باشه
(اونا میان نزدیک لپاش تا ببوسنش
که یهو....)
آسیه: دوروک🥺
دوروک: هوم
آسیه: خیلی ممنونم🥺🙂
دوروک: خواهش میکنم
من برای تو برای شماها هرکاری میکنم
آسیه: میدونم
دوروک: نیم دقیقه سکوتی داخل ماشین قرار گرفت
من به چشمای آسیه زل زده بودم اونم به چشمای من
داشتیم به هم نزدیک میشدیم داشتم لباشو میبوسیدم نزدیک بودم بهش فقط یک سانت بین لبامون فاصله داشت که....
آنیسا: مامان (از خواب بیدار شد و چشماش هنوز نیمه باز بود)
آسیه: سریع کشیدم عقب
جانم مامانی بیدار شدی
دوروک: یهو آنیسا بیدار شد و بازم طبق معمول نزاشت من مامانشو با خواست خودش مال خودم کنم😐😩
اَی به خشکی شانس
آنیسا: اینجا کجاست مامانی چقدر تاریکه
آسیه: اومدیم اینجا ستاره های نورانی رو ببینیم
نه مامانی تاریک نیست بیا بریم پایین نور ستاره ها افتاده روشن میشه
آنیسا: باشه
دوروک: خب من وسیله هارو از پشت ماشین برمیدارم
آسیه: صب کن منم بیام
دوروک: باشه
آنیسا: چه جای توشدِلیه
میسی عمو دوروک
دوروک: فقط اگه میخوای تشکرتو قبول کنم
میتونم یه بوس آبدار از اون لپای عسلی خوشگلت بگیرم
آنیسا: مامانمم از این طَیَف بوسم بوتونه
آسدور: باشه
(اونا میان نزدیک لپاش تا ببوسنش
که یهو....)
۳.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.