پارت نه ازدواج اجباری
پارت نه ازدواج اجباری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک ویو
تعجب کردم که فک کنم متوجه شد
+خیلی ممنون راستش برای امشب مهمونی همه خونمون دعوتن چیزای خوبو بدین بهمون یه چند تا از........
ات عجیب شده بود نزدیک بود مژه هامم بریزه😂
خلاصه خریداشو کرد
_خوب تموم شد؟بریم دیگه که پول ندااارم
+عااح کوک نمخواد وقدی خسته شدی بگی پول نداریچون تو کل این مغازه هارم بخری بازم پول داری
_بنازممم خو باشه خستم شد دیگه لطفا بریم خووووونه🥺
+بخدا که با خرگوش کوچولو کیوت مو نمیزنی
باش عزیزم بریم
ات خیلی زیادی مشکوک میزد
رفتیم خونه بقیه ام اومده بودن
م ا:خسته نباشید عزیزانمممم
کوک و ات:مرسی
نشستیم پای تلویزیون با تخمه و میوه و پفیلا
بعد یه ساعت بلند شدیم بریم شام (سفارش دادن براشون اوردن)
همه میخواستن بخوابن من یواشکی رفتم روی پشته بوم عجب هوای دلپذیری
سیگارمو در اوردم دودش کردم دوتا پوک کشیدم که دیدم صدایی میاد
هول شدم گفدم اگه بابام باشه از همینجا پرتم میکنه پایین سیگارو انداختم پایین دودارو با دستم پخش کردم
برخلافه تموم ترسام ات بود
اهی کشیدم و دوبارع یکی دیگه رو دود کردم ات اومد پیشم نشست
+چرا سیگار میکشی؟
_بهم یاد اوری میکنه
+چه یاد اوری؟
_یاد اوری اینکه بعد از به دنیا اومدی کمکم دود میشی و به اخرش میرسی و در اخر پیشه همه و زیر پای همه له میشی
+ولی همین سیگار حال خیلیارو خوب میکنه
سیگارو از دستم گرف سرشو بلند کرد و بهم نگاه کرد
+میدونی این سیگار درسته که سرطان میاره ولی حال خیلیارو خوب میکنه
زندگیه توعم همینه
باعث دردسری ولی حال خیلیارو خوب میکنی
از جمله......از جمله من
باورم نمیشد اون ات باشه اون خیلی تغییر کرده چقدر جذاب شده چقدر با من بهتر شده اون شبو تو بغلم نشست و ستاره هارو دیدیم
(خووووب یه خلاصه بگم ات اینا سفر خوبی رو داشتند و خوش گذروندن و اینا و در ادامه اینا در راه برگشت به خونه خودشونن)
ات ویو
+از بابام شنیدم خونه پیدا کردین
_اوهوم
+خوبه دیگه راحت میشی
_اوهوم
+و دیگه لازم نیست شب زود بخوابی
_اوهوم
معلوم نبود چش شده
از وقدی برگشتیم و توی راهیم همش تو فکره ماشینو زدم کنار
+هی کوک بگو چیشده تا باهم درستش کنیم
_چیزه خاصی نیست فقد.....
+فقد....
_فقد نمیخوام از تو دور باشم
+هی کوک من که خونه خودمون نمیمونم
شرایط پارت بعدی پنجاه کامت بیس لایک
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک ویو
تعجب کردم که فک کنم متوجه شد
+خیلی ممنون راستش برای امشب مهمونی همه خونمون دعوتن چیزای خوبو بدین بهمون یه چند تا از........
ات عجیب شده بود نزدیک بود مژه هامم بریزه😂
خلاصه خریداشو کرد
_خوب تموم شد؟بریم دیگه که پول ندااارم
+عااح کوک نمخواد وقدی خسته شدی بگی پول نداریچون تو کل این مغازه هارم بخری بازم پول داری
_بنازممم خو باشه خستم شد دیگه لطفا بریم خووووونه🥺
+بخدا که با خرگوش کوچولو کیوت مو نمیزنی
باش عزیزم بریم
ات خیلی زیادی مشکوک میزد
رفتیم خونه بقیه ام اومده بودن
م ا:خسته نباشید عزیزانمممم
کوک و ات:مرسی
نشستیم پای تلویزیون با تخمه و میوه و پفیلا
بعد یه ساعت بلند شدیم بریم شام (سفارش دادن براشون اوردن)
همه میخواستن بخوابن من یواشکی رفتم روی پشته بوم عجب هوای دلپذیری
سیگارمو در اوردم دودش کردم دوتا پوک کشیدم که دیدم صدایی میاد
هول شدم گفدم اگه بابام باشه از همینجا پرتم میکنه پایین سیگارو انداختم پایین دودارو با دستم پخش کردم
برخلافه تموم ترسام ات بود
اهی کشیدم و دوبارع یکی دیگه رو دود کردم ات اومد پیشم نشست
+چرا سیگار میکشی؟
_بهم یاد اوری میکنه
+چه یاد اوری؟
_یاد اوری اینکه بعد از به دنیا اومدی کمکم دود میشی و به اخرش میرسی و در اخر پیشه همه و زیر پای همه له میشی
+ولی همین سیگار حال خیلیارو خوب میکنه
سیگارو از دستم گرف سرشو بلند کرد و بهم نگاه کرد
+میدونی این سیگار درسته که سرطان میاره ولی حال خیلیارو خوب میکنه
زندگیه توعم همینه
باعث دردسری ولی حال خیلیارو خوب میکنی
از جمله......از جمله من
باورم نمیشد اون ات باشه اون خیلی تغییر کرده چقدر جذاب شده چقدر با من بهتر شده اون شبو تو بغلم نشست و ستاره هارو دیدیم
(خووووب یه خلاصه بگم ات اینا سفر خوبی رو داشتند و خوش گذروندن و اینا و در ادامه اینا در راه برگشت به خونه خودشونن)
ات ویو
+از بابام شنیدم خونه پیدا کردین
_اوهوم
+خوبه دیگه راحت میشی
_اوهوم
+و دیگه لازم نیست شب زود بخوابی
_اوهوم
معلوم نبود چش شده
از وقدی برگشتیم و توی راهیم همش تو فکره ماشینو زدم کنار
+هی کوک بگو چیشده تا باهم درستش کنیم
_چیزه خاصی نیست فقد.....
+فقد....
_فقد نمیخوام از تو دور باشم
+هی کوک من که خونه خودمون نمیمونم
شرایط پارت بعدی پنجاه کامت بیس لایک
۱۱.۸k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.