کابوس
کابوس!
part:10
حرفاش رو بلند بلند تکرار میکرد و در آخر با دادی که زد به خودم اومدم...
آقای جئون:می شنویی؟
جونگکوک:ا اما..پدر چرا؟
آقای جیون:هیون سو با طراحی های مثلا بی نقصش اکثر مشتریارو پرونده..
ات:
با این حرف خونم به جوش اومد..پس کار اون عوضی بود!..هیون سو برات دارم
بلند شدم و رو به روی پدرم ایستادم و لب زدم:
+اون شروع کرده، و منم تمومش میکنم
آقای جئون:تو هفده سالت بیشتر نیست ات! من تو رو با پارتی به اصرار خودت توی اون شرکت کوفتی فرستادم حالا مثلا میخوای با این سن به ما کمک کنی؟
+طراحی های جدید میخواید درسته؟
جونگکوک:آره..ولی دیگه ایده ای ندارم!حداقل فعلا به ذهنم نمیرسه؛
+منم براش طراحی میکنم،نمیذارم اون آشغال حرومزاده شرکتمونو دستی دستی به باد بده
با این حرف دستاشو توی جیبش کرد و خیلی جدی از کنار پدر و برادرش رد شد که با صدایی ایستاد:
جونگکوک:وقتی توی شرکت کاره ای نیستی و کسی نیست که زیر اون طراحی هارو امضا کنه..بگم مال کیه؟مشخصه که مال من نیست..مطمئن باش همه فکر میکنن دزدیدم
آقای جئون:درسته..باید با فکر پیش بریم..از الان به بعد تو توی شرکت کار میکنی
+نه!
عصبانیت رو میشد توی چشمای پدرش دید؛ چون تا الان کسی روی حرف جئون حرفی نزده بود ولی اینبار فرق داشت،خیلی محکم ادامه دادم:
part:10
حرفاش رو بلند بلند تکرار میکرد و در آخر با دادی که زد به خودم اومدم...
آقای جئون:می شنویی؟
جونگکوک:ا اما..پدر چرا؟
آقای جیون:هیون سو با طراحی های مثلا بی نقصش اکثر مشتریارو پرونده..
ات:
با این حرف خونم به جوش اومد..پس کار اون عوضی بود!..هیون سو برات دارم
بلند شدم و رو به روی پدرم ایستادم و لب زدم:
+اون شروع کرده، و منم تمومش میکنم
آقای جئون:تو هفده سالت بیشتر نیست ات! من تو رو با پارتی به اصرار خودت توی اون شرکت کوفتی فرستادم حالا مثلا میخوای با این سن به ما کمک کنی؟
+طراحی های جدید میخواید درسته؟
جونگکوک:آره..ولی دیگه ایده ای ندارم!حداقل فعلا به ذهنم نمیرسه؛
+منم براش طراحی میکنم،نمیذارم اون آشغال حرومزاده شرکتمونو دستی دستی به باد بده
با این حرف دستاشو توی جیبش کرد و خیلی جدی از کنار پدر و برادرش رد شد که با صدایی ایستاد:
جونگکوک:وقتی توی شرکت کاره ای نیستی و کسی نیست که زیر اون طراحی هارو امضا کنه..بگم مال کیه؟مشخصه که مال من نیست..مطمئن باش همه فکر میکنن دزدیدم
آقای جئون:درسته..باید با فکر پیش بریم..از الان به بعد تو توی شرکت کار میکنی
+نه!
عصبانیت رو میشد توی چشمای پدرش دید؛ چون تا الان کسی روی حرف جئون حرفی نزده بود ولی اینبار فرق داشت،خیلی محکم ادامه دادم:
- ۳.۳k
- ۲۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط