میان قهوه و حسادت

میان قهوه و حسادت✭
Wylder✭
P.1

هوا در کافه کوچک نزدیک دانشگاه قدیمی‌شان با بوی شیرینی‌های تازه و قهوه و اسپرسو آمیخته بود.
نور عصرگاهی از پنجره‌های بزرگ به داخل می‌تابید و روی میز چهارنفره‌ای که شما سه نفر دور آن نشسته بودید، سایه‌های بلندی می‌انداخت.

ا.ت با هیجان دست‌هایش را به هم می‌کوبید.
"باورم نمیشه بالاخره برگشتی جی‌هو
پنج سال از آخرین باری که دیدمت می‌گذره."

جی‌هو، با همان لبخند دلنشین و چشم‌های خندان همیشگی‌اش که حالا کمی بزرگ‌تر به نظر می‌رسید، پاسخ داد
"می‌دونم ا.ت، اون پروژه شرکت لعنتی تو نیویورک تموم نمیشد ولی حالا اومدم کره و البته برای دیدن تو!"

در مقابل شما، تهیونگ که تا لحظه‌ای پیش با آرامش در حال نوشیدن آیس‌لاته‌اش بود، حالا با دقت بیشتری به هر کلمه گوش می‌داد. انگشت‌هایش را به آرامی روی لبه سرد لیوان می‌کشید.
حالتی که همیشه وقتی احساساتش را سرکوب می‌کرد، انجام می‌داد.

ا.ت که متوجه سکوت تهیونگ نشده بود، با شور و شوق ادامه داد
"تهیونگ، این جی‌هو دوست دوران دانشگاه منه. یادت میاد از پروژه‌های هنری‌مون برات تعریف می‌کردم؟ این همون کسیه که می‌گفتم اگه یه روزی برگشت کره، باید حتماً همدیگه رو ببینید."

تهیونگ با لبخندی بسیار کوچک و تقریبا نامرئی به جی‌هو نگاه کرد.
"از دیدنت خوشوقتم"
صدایش کمی خشک‌تر از حد معمول بود.

جی‌هو که از لحن او کمی تعجب کرده بود، سعی کرد جو را عوض کند.
"راستش، هدف اصلی اومدنم دیدن تو بود، ا.ت. تو این مدت چقد خوب کار کردی اون نمایشگاه اخیرت واقعا شاهکار بود."

ا.ت سرخ شد و با خوشحالی به سمت جی‌هو خم شد تا چیزی که در گوشی‌اش درمورد نمایشگاهش بود نشان او بدهد
"وای جی‌هو، تو همیشه بهترین نقدی رو به کارم داری. بذار عکسای نمایشگاه رو بهت نشون بدم"

در همین حین، تهیونگ آهسته از جایش بلند شد.
"من باید برم بیرون یه کم هوای تازه بخورم"

ا.ت که هنوز سرش به گوشی بود، بی‌توجهی کرد.
"آره عزیزم، برو, ما زود تمومش می‌کنیم."

تهیونگ بدون اینکه حرفی بزند به سمت در رفت و با صدای بسته شدن در، حضورش ناگهان از جمع محو شد.
جی‌هو با نگرانی به ا.ت نگاه کرد.
"تهیونگ... خوبه؟ کمی سرد به نظر می‌اومد."

ا.ت نگاهی به در انداخت و متوجه شد که تهیونگ واقعا رفته است.
"اوه، نه اون... اوم ببینم چی شده."

او گوشی را کنار گذاشت و با نگرانی به دنبال تهیونگ بیرون رفت.
او را در گوشه‌ای خلوت‌تر از پیاده‌رو پیدا کرد که دست به سینه ایستاده و به خیابان شلوغ خیره شده بود. ابروهایش کمی در هم رفته بودند.

ا.ت با احتیاط به او نزدیک شد و دستش را به آرامی روی بازویش گذاشت.
"تهیونگ؟ خوبی؟ چرا انقدر زود اومدی بیرون؟"

تهیونگ چرخید نگاهش دیگر آن لبخند گرم همیشگی را نداشت بلکه ترکیبی از خستگی، حسادت و کمی عصبانیت بود.

او به سمت ا.ت آمد، اما نه برای در آغوش گرفتن نزدیک ایستاد و با صدایی که سعی می‌کرد کنترلش کند، اما لرزش آن مشخص بود گفت

"به به... بلاخره به منم توجهی کردی خانم کیم ا.ت."

قبل از اینکه ا.ت بتواند پاسخی بدهد، تهیونگ با چشمانی تنگ شده به داخل کافه اشاره کرد جایی که جی‌هو با لبخند مشتاقانه‌ای پشت میز منتظر بود.

"اصلا فامیلیتم به اسم منه! اون پسر چجوری می‌خواد تورو از من بدزده؟"

ا.ت که وضعیت را کاملاً درک کرده بود، نفس عمیقی کشید و تلاش کرد تا لحنش آرام و ملایم باشد، هرچند قلبش تند می‌زد.

"تهیونگ، عزیزم، آروم باش. اون فقط یه دوست قدیمیه تو می‌دونی که من همیشه تمام توجه‌ام به توعه. جی‌هو.. اون... فقط برای یه احوالپرسی اومده. بیا بریم داخل و توضیح بدم، باشه؟"

او با مهربانی دست تهیونگ را گرفت و سعی کرد او را به سمت کافه برگرداند، اما تهیونگ دستش را نکشید و همچنان محکم ایستاده بود.

"توضیح چی؟ توضیح اینکه چرا تمام توجهت معطوف به اون شد و من اینجا مثل یه مجسمه منتظر موندم؟"
صدای او حالا کمی بلندتر شده بود و نگرانی در نگاهش موج میزد.

𝖂𝖞𝖑𝖉𝖊𝖗
دیدگاه ها (۲)

بعد از درد آن شب ✭ Wylder ✭در پایان....سه هفته گذشته بود. ش...

بعد از درد آن شب ✭ Wylder✭P.3در ادامه...آن شب طولانی‌تر از ...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

شخصیت ها: ا/ت،تهیونگ----------------------------------------...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط