پارت5
پارت5
1ماه بعد
ویو شوگا
الان یک ماه میگذره که اِما توی کما هستش من واقعا دلم نمیخواست همچین بلایی سرش بیارم واقعا پشیمونم توی این یه ما فهمیدم کار خانواده لی نبوده قتل پدرم و کار یکی از دشمنای سطح پایین مون بوده دلم میخواد اِما زودتر بهوش بیاد تا همه چی رو براش توضیح بدم
شوگا:سلام بچه ها
همه اعضا:سلام چطوری خوبی خوب خوابیدی
شوگا:هوفف حرف از خواب نزن که یک ماهه خواب ندارم دارم دیوونه میشم
جونگکوک:خب حقم داری اون دختر بیچاره فقط بخاطر ماهست که الان توی یه همچین وضع بدی قرار گرفته
تهیونگ:حق با جونگکوکه بچه ها همه ی ما اشتباه کردیم
جیهوپ:اره ما هیچ مدرکی نداشتیم و هنوز مطمئن نبودیم که کار خانواده لی باشه
جیمین:درسته من از خودم متنفر شدم که یه دختر بچه رو آزار دادم و مادرش هم کشتم
نامجون:ما گناهکار شدیم بنظرتون اِما مارو میبخشه؟
جین:هه واقعا فکر کردین میبخشه اون هیچ کدوممون و نمیبخشه و ممکنه با پلیس هم لو مون بده
شوگا: بسه دیگهههه(باداد)
همه ساکت شدن
شوگا: همه اش تقصیر منه من همه دستوراتو دادم من گفتم مادرشو بکشن من بودم که گفتم شکنجه اش کنیم(با بغض)
شوگا:اون دختر میتونه ازمون متنفر باشه و همینطور میتونه ازما شکایت کنه من باند و تعطیل میکنم و حتی اگر هم شده بخاطر کاری که کردم میرم زندان(اینجا بغضش میترکه و یه اشک از چشمش میاد)
نامجون:اوه شوگا این واقعا خودتی
تهیونگ:نه تقصیر تو نیست ما باید تورو منصرف میکردیم(باناراحتی)
همینطور بحث میکردن که یکی از خدمتکار ها تند تند و نفس زنان اومد اون خدمتکار درتمام مدت مراقب اِما بود و خیلی اِمارو دوست داره اسم خدمتکار اِمی هست
اِمی: ارباب ارباب(نفس زنان)
شوگا:اوه اِمی چیشده؟
اِمی:ارباب بهوش اومدد
شوگا:چیییی جدی میگی
اِمی:بله اون میگه میخواد شمارو تنهایی ببینه
شوگا:باشه الان میام به بقیه خدمتکار ها بگو که امشب جشن داریم و بهترین غذاها و مقوی ترین غذا هارو درست کنن
اِمی:باشه ارباب
اعضا:ماهم میایم تا طلب بخشش کنیم و بعدش زودی میریم بیرون خوبه
شوگا:اوکی بریم
تق تق(مثلا درمیزنن)
اِما:ب...بفرمایید(ضعیف)
یدفعه همه ی اعضا وارد شدن و گفتن
همه اعضا:اِما جون مارو ببخش ما میدونیم کار اشتباهی انجام دادیم نباید همچین کاری انجام میدادیم تو حتی میتونی از ماشکایت کنی
............
1ماه بعد
ویو شوگا
الان یک ماه میگذره که اِما توی کما هستش من واقعا دلم نمیخواست همچین بلایی سرش بیارم واقعا پشیمونم توی این یه ما فهمیدم کار خانواده لی نبوده قتل پدرم و کار یکی از دشمنای سطح پایین مون بوده دلم میخواد اِما زودتر بهوش بیاد تا همه چی رو براش توضیح بدم
شوگا:سلام بچه ها
همه اعضا:سلام چطوری خوبی خوب خوابیدی
شوگا:هوفف حرف از خواب نزن که یک ماهه خواب ندارم دارم دیوونه میشم
جونگکوک:خب حقم داری اون دختر بیچاره فقط بخاطر ماهست که الان توی یه همچین وضع بدی قرار گرفته
تهیونگ:حق با جونگکوکه بچه ها همه ی ما اشتباه کردیم
جیهوپ:اره ما هیچ مدرکی نداشتیم و هنوز مطمئن نبودیم که کار خانواده لی باشه
جیمین:درسته من از خودم متنفر شدم که یه دختر بچه رو آزار دادم و مادرش هم کشتم
نامجون:ما گناهکار شدیم بنظرتون اِما مارو میبخشه؟
جین:هه واقعا فکر کردین میبخشه اون هیچ کدوممون و نمیبخشه و ممکنه با پلیس هم لو مون بده
شوگا: بسه دیگهههه(باداد)
همه ساکت شدن
شوگا: همه اش تقصیر منه من همه دستوراتو دادم من گفتم مادرشو بکشن من بودم که گفتم شکنجه اش کنیم(با بغض)
شوگا:اون دختر میتونه ازمون متنفر باشه و همینطور میتونه ازما شکایت کنه من باند و تعطیل میکنم و حتی اگر هم شده بخاطر کاری که کردم میرم زندان(اینجا بغضش میترکه و یه اشک از چشمش میاد)
نامجون:اوه شوگا این واقعا خودتی
تهیونگ:نه تقصیر تو نیست ما باید تورو منصرف میکردیم(باناراحتی)
همینطور بحث میکردن که یکی از خدمتکار ها تند تند و نفس زنان اومد اون خدمتکار درتمام مدت مراقب اِما بود و خیلی اِمارو دوست داره اسم خدمتکار اِمی هست
اِمی: ارباب ارباب(نفس زنان)
شوگا:اوه اِمی چیشده؟
اِمی:ارباب بهوش اومدد
شوگا:چیییی جدی میگی
اِمی:بله اون میگه میخواد شمارو تنهایی ببینه
شوگا:باشه الان میام به بقیه خدمتکار ها بگو که امشب جشن داریم و بهترین غذاها و مقوی ترین غذا هارو درست کنن
اِمی:باشه ارباب
اعضا:ماهم میایم تا طلب بخشش کنیم و بعدش زودی میریم بیرون خوبه
شوگا:اوکی بریم
تق تق(مثلا درمیزنن)
اِما:ب...بفرمایید(ضعیف)
یدفعه همه ی اعضا وارد شدن و گفتن
همه اعضا:اِما جون مارو ببخش ما میدونیم کار اشتباهی انجام دادیم نباید همچین کاری انجام میدادیم تو حتی میتونی از ماشکایت کنی
............
۲.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.