P55
P55
+خب الانوحال پسرت خوب شد؟....
_عالیه....بیا بغلم....یه کوچولو بخوابیم خستم....
+باشه....
داشتم میرفتم تو بغلش که یهو در زدن.....
_وا....کیه...
رفتم و درو باز کردم ولی حوری که فقط صورتم معلوم باشه....
*سلام دخترم.....تهجین گشنشه....هیچی نمیخوره.....حتی بهش سرلاک هم دادم..
با حالت بچه گونه حرف میزدم...
+آره مامانی؟نمیخوری؟اون انگشتشو از دهنت در بیار کوچولو.....اخماتو وا کن پسرم.....که اخماش واشد و خیلی شیرین خندید منم براش ضعف کردم....
توله سگ فوتو کپی تهیونگ بود!
+بیا بغلم ببینم پسرم....بدو.....
که اومد تو بغلم و دستاشو دور گردنم حلقه کرد....
+ممنونم اجوما....
و رفتم داخل.....نشستم رو تخت و تهجین هم گذاشتم رو تخت.....تازگیا بلد شده بود بشینه....
+آخ قربون نشستنت برم من....
_ات گشنشه فک کنم....دارم انگشتشو میخوره......
+تهیونگ....پاشو لباساتو بپوش جلوی بچه زشته....
_وا....شورتو که دارم....
+نه....شلوار و تیشرتت هم بپوش.....
_اگه اینجوریه تو هم برو بپوش...
+نمیخوام....این پسر منه.....
_مگه زن منه که میگی جلوش لباس بپوش؟
+تو مگه جلوی من لباس میپوشی..؟
_اه ات بیخیال....حوصله ندارم....به اون شیر بده هلاک شد از گشنگی....
+باشه....بیا پسرم....
دستامو باز کردم و اومد طرفمو و نیم تنه مو دادم پایین که بهش شیر بدم.....
_تا همین چند دقیقه پیش من داشتم اینارو م....
+عه تهیونگ.....زشته نگو....
_حالا کجای کاری....اون بچه بعدی هم میخواد از شیر بخوره؟
اه....ریدم تو این زندگی....
+عه پسر هم انقدر حسود؟
_اصلا حسود نیستم.....
شیرشو خورد و تموم شد و با لبخند و صداهایی که از خودش در میاورد اومد بین من و تهیونگ خوابید....
_خوش میگذره پسرم...؟
تهجین:اوم .....
_چه پررو تایید میکنه واسه من....
دستبند تهیونگ دوتا بند آویزون داشت.....
و هی میخواست اونارو بگیره.....انگشتای تهیونگو گرفت بین دستاشو و باهاشون باز میکرد....داشت انگشتاشو میبرد سمت دهنش......
_آخخخ گاز نگیر پسررر....
+
+خب الانوحال پسرت خوب شد؟....
_عالیه....بیا بغلم....یه کوچولو بخوابیم خستم....
+باشه....
داشتم میرفتم تو بغلش که یهو در زدن.....
_وا....کیه...
رفتم و درو باز کردم ولی حوری که فقط صورتم معلوم باشه....
*سلام دخترم.....تهجین گشنشه....هیچی نمیخوره.....حتی بهش سرلاک هم دادم..
با حالت بچه گونه حرف میزدم...
+آره مامانی؟نمیخوری؟اون انگشتشو از دهنت در بیار کوچولو.....اخماتو وا کن پسرم.....که اخماش واشد و خیلی شیرین خندید منم براش ضعف کردم....
توله سگ فوتو کپی تهیونگ بود!
+بیا بغلم ببینم پسرم....بدو.....
که اومد تو بغلم و دستاشو دور گردنم حلقه کرد....
+ممنونم اجوما....
و رفتم داخل.....نشستم رو تخت و تهجین هم گذاشتم رو تخت.....تازگیا بلد شده بود بشینه....
+آخ قربون نشستنت برم من....
_ات گشنشه فک کنم....دارم انگشتشو میخوره......
+تهیونگ....پاشو لباساتو بپوش جلوی بچه زشته....
_وا....شورتو که دارم....
+نه....شلوار و تیشرتت هم بپوش.....
_اگه اینجوریه تو هم برو بپوش...
+نمیخوام....این پسر منه.....
_مگه زن منه که میگی جلوش لباس بپوش؟
+تو مگه جلوی من لباس میپوشی..؟
_اه ات بیخیال....حوصله ندارم....به اون شیر بده هلاک شد از گشنگی....
+باشه....بیا پسرم....
دستامو باز کردم و اومد طرفمو و نیم تنه مو دادم پایین که بهش شیر بدم.....
_تا همین چند دقیقه پیش من داشتم اینارو م....
+عه تهیونگ.....زشته نگو....
_حالا کجای کاری....اون بچه بعدی هم میخواد از شیر بخوره؟
اه....ریدم تو این زندگی....
+عه پسر هم انقدر حسود؟
_اصلا حسود نیستم.....
شیرشو خورد و تموم شد و با لبخند و صداهایی که از خودش در میاورد اومد بین من و تهیونگ خوابید....
_خوش میگذره پسرم...؟
تهجین:اوم .....
_چه پررو تایید میکنه واسه من....
دستبند تهیونگ دوتا بند آویزون داشت.....
و هی میخواست اونارو بگیره.....انگشتای تهیونگو گرفت بین دستاشو و باهاشون باز میکرد....داشت انگشتاشو میبرد سمت دهنش......
_آخخخ گاز نگیر پسررر....
+
۲۸.۵k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.