P54
P54
_خوشمزس؟
+خیلی .....چرا اینجوری نگام میکنی؟
_چون وقتی لبات کاکائویی میشه دوست دارم کلشونو بکنم تو دهنموو نزارم برات لب بمونه....
+عهه....بیشور...
_چی؟
+هیچی ببخشید...
_بازم بهت بدم؟
+دیگهنمیخورم....
میخوام برم بخوابم.....
_پسرت هم بیاد؟
+آره آره.....میخوام بغلش کنم و بعد بخوابم........
خلاصه رفتیم رو تخت و من و تهیونگ لباسامونو عوض کردیم و تو بغل همدیگه به خواب رفتیم...
۴ ساعت بعد......
چشمامو باز کردم دیدم ساعت ۲ ظهره.....اوه برم ناهار درست کنم....
رفتم رو شکم تهیونگ نشستم و آروم در گوشش حرف میزدم تا بیدارش کنم.....
+پسر قشنگم....بیدار شو.....میخوایم ناهار بخوریم.....بیدار شو تهیونگییی...
_ات..
+بیدار شدی....
_اره دخترم....
+یعنی الان من دخترم و تو بابای منی؟جاهامون عوض شد؟
_اره دخترم....
+خب پس بریم....الان تهجین بیدار میشه....
اومد جلو که لبامو ببوسه که نزاشتم....
_عههه...چیکار میکنیی...
+کدوم پدریو دیدی که دخترشو ببوسه؟
_اصلا من ددیتم....تو هم بیبی گرلم...
و بدون اینکه بزاره حرف بزنم سمتم اومد و لبامو شکار کرد....
۵دقیقه بعد.....
+خیلی فرصت طلبیااا....ددی...
_میدونم بیب.....
و اینکه میدونی کجا نشستی؟
سفت شدن یه چیزی زیر خودمو احساس کردم.....
+ای جونم....پسرم تحریک شده؟
_بهت احتیاج دارم ات.....
+تهجین بیداره.....نمیشه کهه..
_اون که خوابه.....ات پاشو از رو اون نفسم برید....
+یه فشار؟
_چی؟
+میخوام فشارش بدم....
_ات همینجا میاما....بیخیال این پسر من شوو..
+پس به تخت دعوتت میکنم....
_ تو بارداری.....اصلا ازم نخواه.....
+ولی من میخواممم...و خودمو هی بالا پایین انداختم....
_اتتتتت....خودتو انقدر تکون نده میگم.....
+تهیونگ کوچولو داره هی بزرگتر میشه نه؟
_توله سگگ....اونو بیدار نکن....اهه ات....دارم گر میگیرم.....
+بریم حموم؟
_چی؟
+شب هم خونه کوکینا دعوتیم.....
_با هم بریم.....من به کمکت احتیاج دارم.....اههه پسرم....بس کن دیگه....
+اون عضو کوچولوت داره اذیتت میکنه ها.....
_ات....جرت میدمااا....با همین کوچولو میتونم یکاری کنم تا ۲ ماه نتونی از جات تکون بخوری...
+تهیونگ من هیچیم نمیشه....بیا بریم رو کار.....
_نه....نمیشه....پاشو بریم حموم....
۲ ساعت بعد.......
با هم از حموم اومدیم و خودمون و پرت کردین رو تخت تا بازم بخوابیم....
_آخ چقد خوب بود...
+دهنم سرویس شد.....
_عادت میکنی بیب....تا ۹ ماه لب گرمیه....
_خوشمزس؟
+خیلی .....چرا اینجوری نگام میکنی؟
_چون وقتی لبات کاکائویی میشه دوست دارم کلشونو بکنم تو دهنموو نزارم برات لب بمونه....
+عهه....بیشور...
_چی؟
+هیچی ببخشید...
_بازم بهت بدم؟
+دیگهنمیخورم....
میخوام برم بخوابم.....
_پسرت هم بیاد؟
+آره آره.....میخوام بغلش کنم و بعد بخوابم........
خلاصه رفتیم رو تخت و من و تهیونگ لباسامونو عوض کردیم و تو بغل همدیگه به خواب رفتیم...
۴ ساعت بعد......
چشمامو باز کردم دیدم ساعت ۲ ظهره.....اوه برم ناهار درست کنم....
رفتم رو شکم تهیونگ نشستم و آروم در گوشش حرف میزدم تا بیدارش کنم.....
+پسر قشنگم....بیدار شو.....میخوایم ناهار بخوریم.....بیدار شو تهیونگییی...
_ات..
+بیدار شدی....
_اره دخترم....
+یعنی الان من دخترم و تو بابای منی؟جاهامون عوض شد؟
_اره دخترم....
+خب پس بریم....الان تهجین بیدار میشه....
اومد جلو که لبامو ببوسه که نزاشتم....
_عههه...چیکار میکنیی...
+کدوم پدریو دیدی که دخترشو ببوسه؟
_اصلا من ددیتم....تو هم بیبی گرلم...
و بدون اینکه بزاره حرف بزنم سمتم اومد و لبامو شکار کرد....
۵دقیقه بعد.....
+خیلی فرصت طلبیااا....ددی...
_میدونم بیب.....
و اینکه میدونی کجا نشستی؟
سفت شدن یه چیزی زیر خودمو احساس کردم.....
+ای جونم....پسرم تحریک شده؟
_بهت احتیاج دارم ات.....
+تهجین بیداره.....نمیشه کهه..
_اون که خوابه.....ات پاشو از رو اون نفسم برید....
+یه فشار؟
_چی؟
+میخوام فشارش بدم....
_ات همینجا میاما....بیخیال این پسر من شوو..
+پس به تخت دعوتت میکنم....
_ تو بارداری.....اصلا ازم نخواه.....
+ولی من میخواممم...و خودمو هی بالا پایین انداختم....
_اتتتتت....خودتو انقدر تکون نده میگم.....
+تهیونگ کوچولو داره هی بزرگتر میشه نه؟
_توله سگگ....اونو بیدار نکن....اهه ات....دارم گر میگیرم.....
+بریم حموم؟
_چی؟
+شب هم خونه کوکینا دعوتیم.....
_با هم بریم.....من به کمکت احتیاج دارم.....اههه پسرم....بس کن دیگه....
+اون عضو کوچولوت داره اذیتت میکنه ها.....
_ات....جرت میدمااا....با همین کوچولو میتونم یکاری کنم تا ۲ ماه نتونی از جات تکون بخوری...
+تهیونگ من هیچیم نمیشه....بیا بریم رو کار.....
_نه....نمیشه....پاشو بریم حموم....
۲ ساعت بعد.......
با هم از حموم اومدیم و خودمون و پرت کردین رو تخت تا بازم بخوابیم....
_آخ چقد خوب بود...
+دهنم سرویس شد.....
_عادت میکنی بیب....تا ۹ ماه لب گرمیه....
۲۹.۹k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.