پارت۳۴...فیک کوک
.
.
ویوتهیونگ:
نمیتونستم دلشو بشکنم ولی چاره ای نداشتم لینا منتظرم بودو رفتم پیشش
+:جنی کجایی
جنی:اینجام چیشد؟
+:نقشمون نگرفت
جنی:چرا چیشد
+:تهیونگ میگه فردا با اون برم تازه نمیزاره توهم بیای
جنی:تفف تو شانس
+:هعی من هیچ وقت به کوک نمیرسم(بغض)
جنی:اینطور فکر نک...وایسا ی فکری به سرم زد
+:چی؟
جنی:اگه الان گوشیمو بگیرم فردا شب پس میدم...پس بیا گوشی منو بگیریم و زنگ بزنیم به کوک همه چیو بهش بگو
+:اگه نبودی چیکار میکردم؟
جنی:میمردی(نیشخند)
+:خاکککک حالا برو گوشیتو بگیر
جنی:اوک
*۵دیقه بعد*
جنی:تق تق...ات اومدم
+:خب گوشیتو بیار
جنی:باشه...بیا
+:شمارش چی بود..آها^^د.اره ز.ن.گ می.زنه
*مکالمه شون*
_:الو...بفرمایید؟
+:ک.ک.وک(بغض)
_:شما؟
+:م.نم ات من.و ه.نو.زم یاد.ت نمیاد؟(بغض سگی)
_:ات....چطوری عشق زندگیمو یادم نیاد چطوری زنگزدی؟ کسی که شک نکرد؟حالت خوبه؟چیزی خوردی؟
+:ن.گران من ن.باش
_:چطور نباشم هر شب با بغض دوباره دیدنت میخوابم
+:ی نقشه دارم که مارو به هم میرسونه*گفت*
_:ات خطرناکه...ببین تو باهاش برو خرید شب مهمونی من میدزمت باشه؟
+:چطور؟تو که اون مهمونی نمیای
_:چرا نیام من سهامم بیشتر از هرکسی تو دنیاس
+:باشه کوک الان یکی میاد من قط میکنم فردا شب قبل رفتن بهت زنگ میزنم شبت بخیر ماه من
_:شب توهم بخیر فرشته
*پایان مکالمه*
+:یااا جنی چرا گریه میکنی؟
جنی:احساساتی شدم*گریه*
+:خبب بسه جمع کن خودتو زن گنده داره زار میزنه الان هیچی نمیتونه منو ناراحت کنه قراره به امیدم برسم(کثافتت امید ما جیهوپهههه)
جنی:هق هق*گریه*
+:بسههه
جنی:چشم
+آفرین
*فردا صبح*
ویوتهیونگ:
پاشدم رفتم ی دوش گرفتم لباس پوشیدم و موهامو باحوله خشک کردم آماده شدمو رفتم دم در اتاق ات
ویوات:
بیدار شدمو کارای مربوطه رو انجام دادم موهامو شونه کردم و درستشون کردم لباسمو پوشیدم و نشستم رو تخت که در اتاقم خورد
تهیونگ:ات بیام؟
+:بیا
تهیونگ:بریم پایین ی چیز بخوریم بریم
+:باشه
*پایین*
لینا:عشقم بیا بشین
تهیونگ:وقت ندارم ات یچیز بخور بریم
+:چشم
لینا:کجا با این عجله عزیزم؟
تهیونگ:میریم خرید
لینا:منم میام
+:نه خیر نمیای
لینا:کسی از تو سوال نپرسید
تهیونگ:بس کنید صبح اول وقت دارین دعوا میکنین با ات میرم و میام تو هم از خونه بیرون نمیری لینا باهات کار دارم
لینا:اما ازم نپرسیدی بخاطر دیشب بدنم درد میکنه یا نه...از دیشب دارم میمیرم حتا یکی از خدمتکارا بغلم کرد اورد پایین
+:من سیرم بریم
تهیونگ:باشه...لینا تو کارا به اجوما کمک کن
لینا:چیییییییییی
ادمین گلتون امتحاناتش تموم شد ولیی این امتحانا ترم نبودن آخر دی امتحانات ترمم شروع میشه راستی دعا کنین فردا جواب امتحان ریاضیم میاد اگه خوب بود قول پارتای طولانی رو عمل میکنم
.
ویوتهیونگ:
نمیتونستم دلشو بشکنم ولی چاره ای نداشتم لینا منتظرم بودو رفتم پیشش
+:جنی کجایی
جنی:اینجام چیشد؟
+:نقشمون نگرفت
جنی:چرا چیشد
+:تهیونگ میگه فردا با اون برم تازه نمیزاره توهم بیای
جنی:تفف تو شانس
+:هعی من هیچ وقت به کوک نمیرسم(بغض)
جنی:اینطور فکر نک...وایسا ی فکری به سرم زد
+:چی؟
جنی:اگه الان گوشیمو بگیرم فردا شب پس میدم...پس بیا گوشی منو بگیریم و زنگ بزنیم به کوک همه چیو بهش بگو
+:اگه نبودی چیکار میکردم؟
جنی:میمردی(نیشخند)
+:خاکککک حالا برو گوشیتو بگیر
جنی:اوک
*۵دیقه بعد*
جنی:تق تق...ات اومدم
+:خب گوشیتو بیار
جنی:باشه...بیا
+:شمارش چی بود..آها^^د.اره ز.ن.گ می.زنه
*مکالمه شون*
_:الو...بفرمایید؟
+:ک.ک.وک(بغض)
_:شما؟
+:م.نم ات من.و ه.نو.زم یاد.ت نمیاد؟(بغض سگی)
_:ات....چطوری عشق زندگیمو یادم نیاد چطوری زنگزدی؟ کسی که شک نکرد؟حالت خوبه؟چیزی خوردی؟
+:ن.گران من ن.باش
_:چطور نباشم هر شب با بغض دوباره دیدنت میخوابم
+:ی نقشه دارم که مارو به هم میرسونه*گفت*
_:ات خطرناکه...ببین تو باهاش برو خرید شب مهمونی من میدزمت باشه؟
+:چطور؟تو که اون مهمونی نمیای
_:چرا نیام من سهامم بیشتر از هرکسی تو دنیاس
+:باشه کوک الان یکی میاد من قط میکنم فردا شب قبل رفتن بهت زنگ میزنم شبت بخیر ماه من
_:شب توهم بخیر فرشته
*پایان مکالمه*
+:یااا جنی چرا گریه میکنی؟
جنی:احساساتی شدم*گریه*
+:خبب بسه جمع کن خودتو زن گنده داره زار میزنه الان هیچی نمیتونه منو ناراحت کنه قراره به امیدم برسم(کثافتت امید ما جیهوپهههه)
جنی:هق هق*گریه*
+:بسههه
جنی:چشم
+آفرین
*فردا صبح*
ویوتهیونگ:
پاشدم رفتم ی دوش گرفتم لباس پوشیدم و موهامو باحوله خشک کردم آماده شدمو رفتم دم در اتاق ات
ویوات:
بیدار شدمو کارای مربوطه رو انجام دادم موهامو شونه کردم و درستشون کردم لباسمو پوشیدم و نشستم رو تخت که در اتاقم خورد
تهیونگ:ات بیام؟
+:بیا
تهیونگ:بریم پایین ی چیز بخوریم بریم
+:باشه
*پایین*
لینا:عشقم بیا بشین
تهیونگ:وقت ندارم ات یچیز بخور بریم
+:چشم
لینا:کجا با این عجله عزیزم؟
تهیونگ:میریم خرید
لینا:منم میام
+:نه خیر نمیای
لینا:کسی از تو سوال نپرسید
تهیونگ:بس کنید صبح اول وقت دارین دعوا میکنین با ات میرم و میام تو هم از خونه بیرون نمیری لینا باهات کار دارم
لینا:اما ازم نپرسیدی بخاطر دیشب بدنم درد میکنه یا نه...از دیشب دارم میمیرم حتا یکی از خدمتکارا بغلم کرد اورد پایین
+:من سیرم بریم
تهیونگ:باشه...لینا تو کارا به اجوما کمک کن
لینا:چیییییییییی
ادمین گلتون امتحاناتش تموم شد ولیی این امتحانا ترم نبودن آخر دی امتحانات ترمم شروع میشه راستی دعا کنین فردا جواب امتحان ریاضیم میاد اگه خوب بود قول پارتای طولانی رو عمل میکنم
۴.۲k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.