فیک: فصل دوم (فقط من؛ فقط تو )
پارت•32/
ات : ب نظرم نریم
إمی: یعنی چی ک نریم ؟
ات : ا آخه بریم سه تامون هم پاره میشیم
إمی: من ک حامله م ههه من چیزیم نمیشه
هه را : نوچ نوچ اونموقع بدتر پاره میشیم ات بهتر الان بریم تا دیر نشده
ات : ولی آخه
هه را و إمی خندیدن ک
ات : زهر انار بی فانوس ها اصلا بریم و پاشد سر پا
تو راه بودن ک ات گفت : إوی کالا نی نی تون چیه؟
إمی: حدس بزنند
هه را : پسره؟
إمی: اره
ات :وای ننه چ باحال
ک جیهیون رو سر راه دیدن
ات ک داشت خیلی تمیز در میرفت و هه را زل زده بودن ب درخت و تنه ش رو خراش میداد طوری ک حکاکی میکرد إمی هم زل زده بود ب آسمون
جیهیون: خانمم احتمالا اون بالا چیز خاصی هست ک ما نمیبینیم خانم ات شما همونجا وایسا و هه را ی عزیزم تا درخت رو نجوییدی ولش کن
إمی: ببین جیهیون باور کن عزیزم من اصلا حواسم ب زمان نبود
جیهیون : حیف حیف ک بارداری إمی وگرنه
ک هه را و ات تغییر رنگ میدادن ک
إمی: مرضضض
ک ات زارت زد زیر خنده
هه را : سلامممم بر زرافه من
جیهیون : چطورییییی بززززز زن منو کجا برده بودی
هه را : بخدا من جایی نبردم من
جیهیون : هوفغفف عیب ندارن ولی تا الان پنجاه و چهار نفر رو فرستادم دنبال إمی و دوتا قرص ضد استرس خوردن میدونی یعنی چی؟
ات دهنش باز مونده بود ک
هه را : پشمامممممم ات بیا بریمممم
و دوتایی دوییدن رفتن ک
جیهیون : خب خانم إمی تنبیه بعد زایمانت شد ۴۱را/_&ن/_&د
إمی : یاااا چ خبره ............
ات : میگم هه را جیمین ب نظرت چیکارت میکنه
هه را : فک کردن بهش هم باعث میشه نتونم نفس بکشم
ات: هههه
ب محوطه رسیدن و از پشت پرده ها خبری نبود ک ب در چوبی نزدیک شدن
هه را : خب تو در بزن
ات : ن خیر توی تو
ک در خود ب خود باز شد ک
هر دو از ترس ریدن یعنی چیزه چشماشون رو بستن ک
هه را : ب جاننننن خودم جیم
ات : بابا خاک تو سرت باد بود
هه را با قیافه پوکر آروم وارد میشه ک ات هم پشت سرش میره
و کسی تو محوطه نبود وهردوشون ب کلبه هاشون رفتن ولی کسی نبود
ات : هه را یعنی کجا رفتن نکنه فک کردن فرار کردیم ؟
هه را : اسکلی اتتت فرار کنیم ک چی بشه چیم چیم من کجاسسسسس
ات : بیا برگردیم
و نیم ساعت بود که در حال گشتن بودن ک
بلهههه آقایون با ی عالمه شیشه مش__&رو____ب روی چمن ها ب خواب رفتن
هه را: ما رو باش هه خدایا ولی خوب رحم کردی دمت گرمممم
ات : چرا انقد خوردننن
هه را : نه که ما نخوردیم
هی زندگی ن چی فکر کردیم چی شد
ات : ولی عجب خطری رد کردیما یادت باشه فردا ب جیهیون بگیم ک بهشون چیزی نگه ک
هه را: جیییییییغ
ات : یاااااا جد پدریییی
هه را : جی جیمین بیداری؟
جیمین ( مست): هی چاگیا چرا داد میزنی او چرا زودتر نیومدی دنبالم اوففف چقدر خواب بودم ؟
هه را : چیزه خب ما هم خواب بودیم دیگه پا شدیم دیدیم نیستید ک اومدیم
جیمین : ک ک اینطور آخ سرم
و خلاصه ات با کمک هه را و جیمین تهیونگ رو داخل کلبه برد و گذاشتنش رو تخت و ات خدافظی کرد و در رو بست
ات : عجبببب روزی بود خودای من
اییی کمرم شیکست و ک رو صورت ته هم شد و آروم گفت : هی ته ته مستیت بلاخره ی جا ب درد خورد تا خواست برگرده تا آباژور رو خاموش کنه ک تهیونگ یهو از مچ دستش گرفت ک ..... شرط پارت بعد: ۱۲۱تا لایک و کامنت بدون تکرار
ات : ب نظرم نریم
إمی: یعنی چی ک نریم ؟
ات : ا آخه بریم سه تامون هم پاره میشیم
إمی: من ک حامله م ههه من چیزیم نمیشه
هه را : نوچ نوچ اونموقع بدتر پاره میشیم ات بهتر الان بریم تا دیر نشده
ات : ولی آخه
هه را و إمی خندیدن ک
ات : زهر انار بی فانوس ها اصلا بریم و پاشد سر پا
تو راه بودن ک ات گفت : إوی کالا نی نی تون چیه؟
إمی: حدس بزنند
هه را : پسره؟
إمی: اره
ات :وای ننه چ باحال
ک جیهیون رو سر راه دیدن
ات ک داشت خیلی تمیز در میرفت و هه را زل زده بودن ب درخت و تنه ش رو خراش میداد طوری ک حکاکی میکرد إمی هم زل زده بود ب آسمون
جیهیون: خانمم احتمالا اون بالا چیز خاصی هست ک ما نمیبینیم خانم ات شما همونجا وایسا و هه را ی عزیزم تا درخت رو نجوییدی ولش کن
إمی: ببین جیهیون باور کن عزیزم من اصلا حواسم ب زمان نبود
جیهیون : حیف حیف ک بارداری إمی وگرنه
ک هه را و ات تغییر رنگ میدادن ک
إمی: مرضضض
ک ات زارت زد زیر خنده
هه را : سلامممم بر زرافه من
جیهیون : چطورییییی بززززز زن منو کجا برده بودی
هه را : بخدا من جایی نبردم من
جیهیون : هوفغفف عیب ندارن ولی تا الان پنجاه و چهار نفر رو فرستادم دنبال إمی و دوتا قرص ضد استرس خوردن میدونی یعنی چی؟
ات دهنش باز مونده بود ک
هه را : پشمامممممم ات بیا بریمممم
و دوتایی دوییدن رفتن ک
جیهیون : خب خانم إمی تنبیه بعد زایمانت شد ۴۱را/_&ن/_&د
إمی : یاااا چ خبره ............
ات : میگم هه را جیمین ب نظرت چیکارت میکنه
هه را : فک کردن بهش هم باعث میشه نتونم نفس بکشم
ات: هههه
ب محوطه رسیدن و از پشت پرده ها خبری نبود ک ب در چوبی نزدیک شدن
هه را : خب تو در بزن
ات : ن خیر توی تو
ک در خود ب خود باز شد ک
هر دو از ترس ریدن یعنی چیزه چشماشون رو بستن ک
هه را : ب جاننننن خودم جیم
ات : بابا خاک تو سرت باد بود
هه را با قیافه پوکر آروم وارد میشه ک ات هم پشت سرش میره
و کسی تو محوطه نبود وهردوشون ب کلبه هاشون رفتن ولی کسی نبود
ات : هه را یعنی کجا رفتن نکنه فک کردن فرار کردیم ؟
هه را : اسکلی اتتت فرار کنیم ک چی بشه چیم چیم من کجاسسسسس
ات : بیا برگردیم
و نیم ساعت بود که در حال گشتن بودن ک
بلهههه آقایون با ی عالمه شیشه مش__&رو____ب روی چمن ها ب خواب رفتن
هه را: ما رو باش هه خدایا ولی خوب رحم کردی دمت گرمممم
ات : چرا انقد خوردننن
هه را : نه که ما نخوردیم
هی زندگی ن چی فکر کردیم چی شد
ات : ولی عجب خطری رد کردیما یادت باشه فردا ب جیهیون بگیم ک بهشون چیزی نگه ک
هه را: جیییییییغ
ات : یاااااا جد پدریییی
هه را : جی جیمین بیداری؟
جیمین ( مست): هی چاگیا چرا داد میزنی او چرا زودتر نیومدی دنبالم اوففف چقدر خواب بودم ؟
هه را : چیزه خب ما هم خواب بودیم دیگه پا شدیم دیدیم نیستید ک اومدیم
جیمین : ک ک اینطور آخ سرم
و خلاصه ات با کمک هه را و جیمین تهیونگ رو داخل کلبه برد و گذاشتنش رو تخت و ات خدافظی کرد و در رو بست
ات : عجبببب روزی بود خودای من
اییی کمرم شیکست و ک رو صورت ته هم شد و آروم گفت : هی ته ته مستیت بلاخره ی جا ب درد خورد تا خواست برگرده تا آباژور رو خاموش کنه ک تهیونگ یهو از مچ دستش گرفت ک ..... شرط پارت بعد: ۱۲۱تا لایک و کامنت بدون تکرار
۹۰.۸k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.