ادامه پارت ۷...
عشق ممنوعه...
تهیونگ: الکس رو هول دادم کنار و رفتم تو کوک هم پشتم اومد رفتم تو اتاق که جیمین با صدای خیلی آروم و بی جون ازم کمک خواست اون صحنه رو که دیدم انگار قلبم آتیش گرفت .
فیلیکس : تو دیگه کدوم خری هستی !
تهیونگ: عوضی پی اون کبودی های روی بدنش کار تو بود اره !!..
فیلیکس : به تو چه پسره ی احمق .
تهیونگ : رفتم سمتش و هولش دادم انور جیمینو صدا کردم کمکش کردم بلند بشه و بردمش بیرون فیلیکس اومد دنبالمون و جیمین رو از پشت کشید و جیمین هم برای اینکه بدنش زخمی بود نتونست مقاومت کنه و افتاد زمین .
دیگه از کوره در رفتم و تفنگمو در اوردم و یه تیر به شونه ی فیلیکس زدم و گفتم اینبار کاریت ندارم ولی یه بار دیگه دنبال جیمین بیای من میدونم و تو . تنها کسی که اجازه داره بهش آسیب بزنه یا بهش کمک کنه من و کوک هستیم .
رفتیم خونه عوضیا چه بلایی سرش آوردن جیمین نشست رو تخت وقتی خواستم برم سمتش خودشو کشید عقب و گفت ...
جیمین : ب.ب.ببخشید ، من واقعا نمیخواستم .
کوک : نمیخواستم چی ؟ ها ؟ میدونی اگه ما دیر تر میومدیم چه بلایی سرت میومد؟ کبودی روی گردنت و خون های روی بدنتو ببین .
جیمین : ببخشید ولی من جایی جز اونا ندارم اگه اونجا نرم باید توی خیابون بمونم .
تهیونگ : من داداشتم شاید ناتنی باشم ولی بازم داداشتم نمیزارم بهت که گفتم تو همینجا زندگی میکنی از این به بعد .
جیمین : ولی ...
تهیونگ و کوک : خفه !!
تهیونگ : باید بری حموم اگه اینجوری بخوابی زخمت عفونت میکنه .
جیمین : باشه ، ولی حموم کجاست ؟
کوک :بیا من کمکت میکنم .
جیمین : نه نه نه نمیخواد خودم میرم .
کوک و تهیونگ: مگه دختری که خجالت میکشی با ما بری حموم احمق ؟
جیمین : نه ولی آخه ، شما ....
تهیونگ : ما چی ؟
جیمین : هیچی.
تهیونگ :
بردیمش حموم واقعا اینکه کاری باهاش نکنم سخت بود همینجوریش خوشگل بود چه برسه وقتی که خیس میشه !
که یهو ...
تهیونگ: الکس رو هول دادم کنار و رفتم تو کوک هم پشتم اومد رفتم تو اتاق که جیمین با صدای خیلی آروم و بی جون ازم کمک خواست اون صحنه رو که دیدم انگار قلبم آتیش گرفت .
فیلیکس : تو دیگه کدوم خری هستی !
تهیونگ: عوضی پی اون کبودی های روی بدنش کار تو بود اره !!..
فیلیکس : به تو چه پسره ی احمق .
تهیونگ : رفتم سمتش و هولش دادم انور جیمینو صدا کردم کمکش کردم بلند بشه و بردمش بیرون فیلیکس اومد دنبالمون و جیمین رو از پشت کشید و جیمین هم برای اینکه بدنش زخمی بود نتونست مقاومت کنه و افتاد زمین .
دیگه از کوره در رفتم و تفنگمو در اوردم و یه تیر به شونه ی فیلیکس زدم و گفتم اینبار کاریت ندارم ولی یه بار دیگه دنبال جیمین بیای من میدونم و تو . تنها کسی که اجازه داره بهش آسیب بزنه یا بهش کمک کنه من و کوک هستیم .
رفتیم خونه عوضیا چه بلایی سرش آوردن جیمین نشست رو تخت وقتی خواستم برم سمتش خودشو کشید عقب و گفت ...
جیمین : ب.ب.ببخشید ، من واقعا نمیخواستم .
کوک : نمیخواستم چی ؟ ها ؟ میدونی اگه ما دیر تر میومدیم چه بلایی سرت میومد؟ کبودی روی گردنت و خون های روی بدنتو ببین .
جیمین : ببخشید ولی من جایی جز اونا ندارم اگه اونجا نرم باید توی خیابون بمونم .
تهیونگ : من داداشتم شاید ناتنی باشم ولی بازم داداشتم نمیزارم بهت که گفتم تو همینجا زندگی میکنی از این به بعد .
جیمین : ولی ...
تهیونگ و کوک : خفه !!
تهیونگ : باید بری حموم اگه اینجوری بخوابی زخمت عفونت میکنه .
جیمین : باشه ، ولی حموم کجاست ؟
کوک :بیا من کمکت میکنم .
جیمین : نه نه نه نمیخواد خودم میرم .
کوک و تهیونگ: مگه دختری که خجالت میکشی با ما بری حموم احمق ؟
جیمین : نه ولی آخه ، شما ....
تهیونگ : ما چی ؟
جیمین : هیچی.
تهیونگ :
بردیمش حموم واقعا اینکه کاری باهاش نکنم سخت بود همینجوریش خوشگل بود چه برسه وقتی که خیس میشه !
که یهو ...
۳.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.