بانوی مقدس

لذت ببرید~

𝐩𝐚𝐫𝐭 𝐨𝐧𝐞
صدای بارون به من آرامش خاصی میده با تمام وجود دوست دارم این حس رو وقتی بارون میباره احساس میکنم تمام سیاهی های درونم مانند هوای بیرون از بین میره پنجره با قطرات بارون پوشیده شده بود و تصویر تاری از بیرون قابل دیدن بود، روی صندلی چرم قرمز نشسته بودم و دستم رو زیر چانه ام گذاشتم و خیره به بیرون بودم و منتظر بودم قهوه ام کمی گرم بشه واقعا بعد از طلاقم بدجوری افسرده شدم کاش برگردم به نوزده سال پیش همون موقع....
(19 سال پیش)
توی پارک بارونی درحال نگاه کردم به اسمون هستی و بعد به دستت که زخمی شده بود و با هر طرف بارون که بهش برخورد میکرد خون با قطره باران از روی دستت میریخت روی زمین و تو ساکت نشسته بودی که
+هویی! دختر زیر بارون چیکار میکنی؟! *ایستاده ام روبه روی دختره*
-(تو):*درحالی که روی زمین نشسته ام به بالا نگاه کردم*من... نمیدونم فقط دنبال آرامشم
+*با دیدن زخم روی دستت خواست اذیتت کنه اما چیزی مانع او شد.. خودش! *بلند شو *کمی بلند گفت*
-*بلند شدم و به پسره نگاه کردم*
+ قضیه این چیه؟؟ *عصبی ام*
به زخمت اشاره کرد
-این؟؟ این خب هیچی فقط پدرم هروز منو کتک میزنه چیزی نیست! *لبخند بزرگی زدم با اینکه درد داشتم*
+ *اومد کمی نزدیک تر و ارام دستت را داخل دستای گرمش گرفت*با پدرت تنها زندگی میکنی؟!
-اره ولی نمیخوام با اون با...
+ خیلی ضعیفی اه...فک نکنی دلم برات سوخته ولی بیا پیش من!! *چرا گفتم خودم کم با اون دوتا مشکل ندارم*
-اخه...
+ اشکالی نداره بیا!
-باشه اگه تو میگی... اسمت چیه؟!
+ اسمم شیبا تایجوعه دختره ی احمق
-دختره ی احمق!... اره من احمقم*خنده اروم*
+ *یکم سرخ شدم*نخند!! بجای خنده اسمت رو بگو!!
-اسمم چایهو کایکیه!!
(بازگشت به زمان آینده)
یعنی الان تایجو کجاست؟!
توی همین فکر فنجان کوچیک قهوه ام را روی لبم گذاشتم و ارام جرعه جرعه میپوشیدم و با چشمانم کمی خیس شد به پنجره نگاه میکردم


(فن فیک با شیپ تایجو؟! راضی باشید برای پارت بعد 10 لایک بگیره میزارم)
دیدگاه ها (۳)

خونه جدید

بادیگارد شخصی

بیوگرافی بنده

تیکتاکر قاتل

هـ؋ـت وارث🍷Part31بیخیال دیدنشون شدم و سمت اتاقم رفتم .خسته ب...

"𝙼𝙰𝙵𝙸𝙰 𝚆𝙰𝙸𝙵""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟸"بعد از کمی خشک شدن کنار اون بخاری که هیچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط