وانشات archer girl ( دختر کماندار)
(بچه ها به نکته رو بگم تو معرفی اشتباه شده سن ها نامجون ۱۸ و مین سو ۱۷ سالشه ببخشید اشتباه تایپی شده)
داستان از زبان مین سو :
با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم امروز اولین روز دبیرستان بود پاشدم رفتم دستشویی و صورتم و شستم و بعدش موهامو شونه کردم و باز گذاشتم بعدش یونیفرم و پوشیدم و رفتم پایین مامانم جین هه میز و چیده بود و بابام هم تلوزیون نگاه میکرد رفتم و سریع صبحونه ام و خوردم بعد کفش هامو پوشیدم و زدم بیرون تو راه کلی پسر و دختر با یونیفرم و کوله پشتی به یه سمت میرفتن وقتی رسیدم مدرسه دهنم باز بود مدرسم خیلی بزرگ تر از تصورم بود رفتم و تو کلاس d/8 نشستم بعد از چند دقیقه بچه ها هم کم کم میومدن ساعت یه ربع نه بود که استاد اومد همه پاشدیم و سلام و تعظیم کردیم استاد نشست و بعد از چند مین کسل ترین و حال به هم زن ترین و خلاصه بد ترین درس یعنی ریاضی رو شروع کرد (بیچاره دلش پر بود😂✋)
.......................
از زبان نامجون : تمام شب به حرف های بابام فک میکردم برا همین خوابم نمیبرد
فلش بک به دیشب :
جونگ لی : نامجون تو باید تو این یکی ماموریت م کمکم کنی
نامجون : اما بابا من فقط ۱۸ سالمه چجوری تو ماموریتت کمکت کنم؟
جونگ لی : ببین تا حالا اسم جانگ مین رو شنیدی؟
نامجون : منظورت رعیس بزرگ ترین باند مافیاس؟ کیه که بزرگ اقا ( لقب جونگ مین) رو نشناسه
جونگ لی ما برای دست گیریش به کمکت نیاز داریم ما یه مدرک ازش داریم که میتونه کمکمون کنه پیداش کنیم و دستگیرش کنیم
نامجون : خب حالا چی هست؟
جونگ لی : این عکس دختر ۱۷ سالش مین سو عه تو دبیرستانی که توش هستی درس میخونه
نامجون : اها پس میخوای مخ دخترشو بزنم بعد بریم خواستگاریش همونجا باباشو خفت کنیم؟
جونگ لی : 😑😑😑
نامجون : چیه خو مگه منظورت همین نیست؟
جونگ لی : فقط کاری کن دخترش بیاد اینجا همین
نامجون : اوکی
پایان فلش بک )
داستان از زبان نامجون : خوب فک کنم ماموریتم شروع شده. پاشدم دست و صورتمو شستم و بعد از خوردن صبحونه یونیفرم امو پوشیدم و رفتم مدرسه تو راه همش چشم چشم میکردم که همون دختره مین سو رو پیدا کنم اما ندیدمش وقتی رسیدم مدرسه رفتم تو کلاس اما اونجا هم نبود
نامجون : اخ پسر اینجا صد تا دختر کپی مین سو عه چجوری میخوای دنبالش بگردی
رفتم نشستم رو یکی از نیمکت ها وقتی کلاس تموم شد همه یا باید میرفتن کلاس هنر یا جنگولک بازی های خودشون پاشدم و رفتم دنبال مین سو بگردم که یاد حرف بابام افتادم
جونگ لی : ببین تو مدرسه کلی دختر شبیه اون هست اما مین سو یه تفاوت با همه داره بعد از کلاس برو به کلاس کمانداری اونجا پیداش کن.
سریع راه افتادن سمت کلاس کمانداری و رفتم توش تو قسمت تماشا چی ها از بالا داشتم کسایی که تمرین میکردن و میدیدم که یه دختر چهار تا تیر و پشت سر هم زد وسط بشقابک همه پسرا جیغ و داد میکردن انگار همشون روش کراش بودن یه کم که بهش توجه کردم دیدم همون دختره مین سو عه
تا پارت بعد ۱۰ لایک
داستان از زبان مین سو :
با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم امروز اولین روز دبیرستان بود پاشدم رفتم دستشویی و صورتم و شستم و بعدش موهامو شونه کردم و باز گذاشتم بعدش یونیفرم و پوشیدم و رفتم پایین مامانم جین هه میز و چیده بود و بابام هم تلوزیون نگاه میکرد رفتم و سریع صبحونه ام و خوردم بعد کفش هامو پوشیدم و زدم بیرون تو راه کلی پسر و دختر با یونیفرم و کوله پشتی به یه سمت میرفتن وقتی رسیدم مدرسه دهنم باز بود مدرسم خیلی بزرگ تر از تصورم بود رفتم و تو کلاس d/8 نشستم بعد از چند دقیقه بچه ها هم کم کم میومدن ساعت یه ربع نه بود که استاد اومد همه پاشدیم و سلام و تعظیم کردیم استاد نشست و بعد از چند مین کسل ترین و حال به هم زن ترین و خلاصه بد ترین درس یعنی ریاضی رو شروع کرد (بیچاره دلش پر بود😂✋)
.......................
از زبان نامجون : تمام شب به حرف های بابام فک میکردم برا همین خوابم نمیبرد
فلش بک به دیشب :
جونگ لی : نامجون تو باید تو این یکی ماموریت م کمکم کنی
نامجون : اما بابا من فقط ۱۸ سالمه چجوری تو ماموریتت کمکت کنم؟
جونگ لی : ببین تا حالا اسم جانگ مین رو شنیدی؟
نامجون : منظورت رعیس بزرگ ترین باند مافیاس؟ کیه که بزرگ اقا ( لقب جونگ مین) رو نشناسه
جونگ لی ما برای دست گیریش به کمکت نیاز داریم ما یه مدرک ازش داریم که میتونه کمکمون کنه پیداش کنیم و دستگیرش کنیم
نامجون : خب حالا چی هست؟
جونگ لی : این عکس دختر ۱۷ سالش مین سو عه تو دبیرستانی که توش هستی درس میخونه
نامجون : اها پس میخوای مخ دخترشو بزنم بعد بریم خواستگاریش همونجا باباشو خفت کنیم؟
جونگ لی : 😑😑😑
نامجون : چیه خو مگه منظورت همین نیست؟
جونگ لی : فقط کاری کن دخترش بیاد اینجا همین
نامجون : اوکی
پایان فلش بک )
داستان از زبان نامجون : خوب فک کنم ماموریتم شروع شده. پاشدم دست و صورتمو شستم و بعد از خوردن صبحونه یونیفرم امو پوشیدم و رفتم مدرسه تو راه همش چشم چشم میکردم که همون دختره مین سو رو پیدا کنم اما ندیدمش وقتی رسیدم مدرسه رفتم تو کلاس اما اونجا هم نبود
نامجون : اخ پسر اینجا صد تا دختر کپی مین سو عه چجوری میخوای دنبالش بگردی
رفتم نشستم رو یکی از نیمکت ها وقتی کلاس تموم شد همه یا باید میرفتن کلاس هنر یا جنگولک بازی های خودشون پاشدم و رفتم دنبال مین سو بگردم که یاد حرف بابام افتادم
جونگ لی : ببین تو مدرسه کلی دختر شبیه اون هست اما مین سو یه تفاوت با همه داره بعد از کلاس برو به کلاس کمانداری اونجا پیداش کن.
سریع راه افتادن سمت کلاس کمانداری و رفتم توش تو قسمت تماشا چی ها از بالا داشتم کسایی که تمرین میکردن و میدیدم که یه دختر چهار تا تیر و پشت سر هم زد وسط بشقابک همه پسرا جیغ و داد میکردن انگار همشون روش کراش بودن یه کم که بهش توجه کردم دیدم همون دختره مین سو عه
تا پارت بعد ۱۰ لایک
۶.۶k
۰۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.