یک شاهدخت و چهار خواننده
یک شاهدخت و چهار خواننده
📌 پارت سیزدهم 📌
(دی او)
وقتی رسیدیم بهمون اتاق هامون رو نشون دادن اتاق های بزرگی بود لباس هامو از چمدون درآوردم توی کمدی که بود گذاشتم سوهو هیونگ وارد اتاق شد در باز بود
سوهو : از اتاقت راضی هستی ؟
_ اوه آره خیلی خوبه
سوهو : راستی بعداز چیدن لباسات بیا پایین
_ باشه هیونگ
چیدن لباس ها تمام شد زیپ ساک رو بستم و گزاشتمش توی طبقهی پایین کمد و رفتم بیرون درم بستم کای هم اومد و با کای اومدیم پایین یکی از خدمتکار ها مارو تا اتاق غذاخوری همراهی کرد همه چیز روی میز بود ولی غذای اصلی رو هنوز نیاورده بودن وقتی خانم پارک آمدن همه به احترام او بلند شدیم و ایستادم اشاره کرد نشستیم قیافهی آشنایی داره چرا همش فکر میکنیم قبلاً دیدمش چشماش من رو یاد اون پسره میندازه بعداز بوسیدم اون همه ی اعضا ازم دوری میکردن چون فکر میکردم من گ.....ی ام حتی برای مدتی توی اتاق تنها میخوابیدم ...
توی این فکرا بودم که چان زد به بازوم یه چشم غزه ای بهش رفتم
چان : خودتو معرفی کن
_ اوه من کیونگ سو هستم من رو دی او صدا کنید
هانا : آهان دی او
بعداز خوردن صبحانه رفتم توی اتاق موزیک کمی تمرین کنیم
کای : اون دختره هانا همون رو هیونگ صدا زد جز دی او نکنه از دی او خو..😈
_ یاااااااا اصلا این تور نیست شاید فکر کرده من هم سن هستیم
چن :تابلوی ازش بزرگترین
_ اااااا
کریس: بچه ها بسه تومش کنید
چن :😂😂😂😂
کای:😂😂😂😂😂😂😈
😒😑 _
لایک و کامنت ❤️
۷۰تایی بشم بعدی رو میزارم
📌 پارت سیزدهم 📌
(دی او)
وقتی رسیدیم بهمون اتاق هامون رو نشون دادن اتاق های بزرگی بود لباس هامو از چمدون درآوردم توی کمدی که بود گذاشتم سوهو هیونگ وارد اتاق شد در باز بود
سوهو : از اتاقت راضی هستی ؟
_ اوه آره خیلی خوبه
سوهو : راستی بعداز چیدن لباسات بیا پایین
_ باشه هیونگ
چیدن لباس ها تمام شد زیپ ساک رو بستم و گزاشتمش توی طبقهی پایین کمد و رفتم بیرون درم بستم کای هم اومد و با کای اومدیم پایین یکی از خدمتکار ها مارو تا اتاق غذاخوری همراهی کرد همه چیز روی میز بود ولی غذای اصلی رو هنوز نیاورده بودن وقتی خانم پارک آمدن همه به احترام او بلند شدیم و ایستادم اشاره کرد نشستیم قیافهی آشنایی داره چرا همش فکر میکنیم قبلاً دیدمش چشماش من رو یاد اون پسره میندازه بعداز بوسیدم اون همه ی اعضا ازم دوری میکردن چون فکر میکردم من گ.....ی ام حتی برای مدتی توی اتاق تنها میخوابیدم ...
توی این فکرا بودم که چان زد به بازوم یه چشم غزه ای بهش رفتم
چان : خودتو معرفی کن
_ اوه من کیونگ سو هستم من رو دی او صدا کنید
هانا : آهان دی او
بعداز خوردن صبحانه رفتم توی اتاق موزیک کمی تمرین کنیم
کای : اون دختره هانا همون رو هیونگ صدا زد جز دی او نکنه از دی او خو..😈
_ یاااااااا اصلا این تور نیست شاید فکر کرده من هم سن هستیم
چن :تابلوی ازش بزرگترین
_ اااااا
کریس: بچه ها بسه تومش کنید
چن :😂😂😂😂
کای:😂😂😂😂😂😂😈
😒😑 _
لایک و کامنت ❤️
۷۰تایی بشم بعدی رو میزارم
۵.۱k
۲۱ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.