پارت

پارت ۶


رفتیم پایین

بابا : فردا شب یک مهمونی دعوت داریم مهمونی تولد آقای کیم هست
- یعنی تولد جینی
مامان : نه تولد پسر بزرگه آقای کیم جین
- آهان
بابا : جینی خیلی اسرار کرده که باهم به خرید لباس برید
جیمین : منم میام دلم داری کره تنگ شده
یعنی تهیونگم میاد . اصلا من چرا به اون فکر میکنم
- بابا میشه من نرم
بابا: نه تازه پسر دوم آقا کیم هم هست تهیونگ خیلی باهاش گرم نگیرید باشه
روزی : بابا چرا همش اینو میگی مگه چیکار کرده
بابا : قلدر مدرسه بوده هست حواستون باشه
- من خستم میرم بخوابم
رفتم توی اتاقم رو تختم دراز کشیده بودم داشتم فکر میکردم که اگر تهیونگ قلدر مدرسه هست پس چرا امروز منو نجات داد که خوابم برد


صبح


چشمامو باز کردم با قیافه جیمین رو به رو شدم
جیغ بندی از ترس کشیدم
- جیغغغغغغغغغ تو اینجا چیکار می‌کنی
جیمین: چته دیونه روانی آمدم بیدارت کنم تا ۲ ساعت دیگه باید آماده باشم
- باشه بابا
رفتم دستشویی دست و صورتم رو شستم بعد از صبحانه رفتم یک حمومه ۲۰ دقیقه گرفتم اومدم بیرون کارمون که کردم روزی آمد تو
روزی : آبجی بیا بریم تهیونگ و جینی آمدن وقت بیا جیمین ببین چه خوشتیپ کرده
- فکر کنم میخواد دلبری کنه برای جینی
روزی : قطعا
رفتیم پایین همینجوری داشتم به تهیونگ نگاه میکردم چه بدونه لباس فرم خوشتیپه
اون کیه تو ماشین
کوک : سلام من جونکوک هستم دوست تهیونگ
- سلام خوشبختم تینا هستم
جینی : معرفی نمیکنی تینا خانم
- داداشم جیمینه
جیمین : خوشبختم
جینی : منم همینطور
داشتم پاره میشدم فقط قیافه جیمین
+ بریم دیگه دیر میشه
کوک : آره بریم بریم
سوار شدیم رفتیم یه پاساژ خیلی بزرگ


(عکس لباس های که خریدن و لباس های که پوشیدن رو میزارم)
دیدگاه ها (۰)

استایل ها ۱-تینا۲-روزی۳-جینی۴- تهیونگ۵- جیمین۶- کوک

لباس های تولدتینا تهیونگجینی جیمینروزی جین کیتیجونکوک بچه کی...

پارت ۵با این چیزی که گفت دلم لرزید۵ ساعت بعد رفتیم خونه لباس...

پارت۴- سلام منم پارک تینا هستم هوسوک : خوشبختم بریم داخل کلا...

لباس هایتهیونگ بعدش تینا جین بعدش روزیجونکوک بعدش کیتی چون ک...

پارت ۹دیدم تهیونگ بود داشتم بهش نگاه میکردم که یهو دستش رو گ...

پارت ۱۰ویو تهیونگ داشتیم مسخره بازی میکردیمکه یوهو چشمم به ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط