حصارِ فکری ای که دور تو کشیدم خطرناک ترین مرزِ ممنوعه ی د
حصارِ فکری ای که دور تو کشیدم خطرناک ترین مرزِ ممنوعه ی دنیاست !
باید قرنطینه شی ...
از همون فاصله ی خیلی دور ...
نزدیک شدن بهت حتی یک قدم ، دوباره من رو از اول بهت مبتلا میکنه .
میدونی ؟ تازه تازه دارم خوب میشم
همون دوره ی نقاهتی که دکترا میگن
امّا دست خودم نیست .
اینکه یه وقتایی برمیگردم و یواشکی بهت چشم میدوزم
اینکه دلم ، دل دل میکنه واسه ی یه بار دیگه دچارِ تو شدن
اینکه مغزم بهم چراغ سبز نشون میده واسه ی یه بار دیگه دیوونگی کردن با تو
اینکه من با اون همه دردی که کشیدم ، فقط با یاد آوریِ چشمات دلم میخواد بازم از نو بمیرم
همه ی اینا فقط نشون میدن " تو "
ممنوعه ترین مرزِ دنیایی برام
حتی نفس کشیدن تو هوایِ تو منو هوایی میکنه ...
نباید بهت نزدیک شم حتی اندازه ی مرورِ یه خاطره !
باید قرنطینه شی ...
از همون فاصله ی خیلی دور ...
نزدیک شدن بهت حتی یک قدم ، دوباره من رو از اول بهت مبتلا میکنه .
میدونی ؟ تازه تازه دارم خوب میشم
همون دوره ی نقاهتی که دکترا میگن
امّا دست خودم نیست .
اینکه یه وقتایی برمیگردم و یواشکی بهت چشم میدوزم
اینکه دلم ، دل دل میکنه واسه ی یه بار دیگه دچارِ تو شدن
اینکه مغزم بهم چراغ سبز نشون میده واسه ی یه بار دیگه دیوونگی کردن با تو
اینکه من با اون همه دردی که کشیدم ، فقط با یاد آوریِ چشمات دلم میخواد بازم از نو بمیرم
همه ی اینا فقط نشون میدن " تو "
ممنوعه ترین مرزِ دنیایی برام
حتی نفس کشیدن تو هوایِ تو منو هوایی میکنه ...
نباید بهت نزدیک شم حتی اندازه ی مرورِ یه خاطره !
۱.۵k
۳۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.