رمان دورترین نزدیک
#پارت_۸۰
سامی: سیریش،عزیزم سیریش!
_ رزا! چع اسم قشنگی با
سامی: برعکس خودش!
_ زشت بود؟
سامی: از دید من!
_ دادا تو دیدت اشتباهه !
سامی: تو خوشگلی! جذابی الان دیدم درسته!
_ اونکه شک نکن اصا مث من پیدا نمیشه
سامی: روتو برم بشررر
_دس پرورده شما.
سامی: کجا بریم!
_ بریم یکم تیغت بزنم! خررررررررید
سامی خندید : باشه
_ تو استثنایی تو دور و بر پسرا هیچکی نمیاد خرید!
سامی: خبب جمع خودمون که سپنتا حوصله نداره اصلاا ماهورم ک ادم محسوب نمیشه عشقت رامینم سرش شلوغه!
_سامی قضیه بهار ایناجدیه؟
سامی: اره مامانم ایناخبر دارن!
_جااان ی عروسی افتادیم
سامی: پارسال بت عیدی ندادم قهر کردی!
_ چرت نگو تو غیب شده بودی عیدپارسالو! کجا بودی اصا!؟؟
سامی: همین دور وبرا! امسال جبران میکنم ببین دارم میبرمت
_ مشکوکه ولی خب قبول!
ماهور
+ببین رامین من نمیام بیخیال شو!
رامین: چرا اخه؟؟
+کل فامیلتون هستن جلو اونو یچی میگم به رها بعد حوصله داستان ندارم
رامین: چی بگم حق داری!
+ داداش شما بیا منوتو خودمون میریم یه جشن دونفره بگیریم! مث همیشه
رامین: اونکه سرجاشه ، پس جات خالی دیگه!
+جام خالی شما بجام خوش بگذرون.
رامین :باشه خداحافظ
+خدانگهدار
به محض قطع کردن عکس ملیسا افتاد رو گوشیم
+جانم ملیس
ملیسا: ماهور بریم بیرون؟ غذا بخوریم
+ملیس عمو زنگ زد گف بریم اونجا!
ملیس: خب بهتر من اماده میشم بیا دنبالم!
+باشه فعلا!
ملیس: بابای
ضبطو روشن کردم...
تازگیا دلِ من
یه جایی گیره با تو
اومدی توی قلبم
زود وا کردی جاتو...
اهنگو قطع کردم ، رسیدم دم درو زنگ زدم به ملیس که اومد پایینو سوارشد
ملیس: بریم ... ببینم چیشده؟
+چی چیشده؟
ملی: اخم کردی ناراحتی؟
+نه بابا هیچی نیست
ملیسا: اووم بریم...
ملیس زنگ درو زد .
شهربانو: خوش اومدین بچه ها بیایید تو
نشستیم و سپنتاهم اومد
سپنتا: چخبرا!؟
+سلامتی اقا داماد!
سپنتا: اره دیگه دیدم ابی از توسامی گرم نمیشه گفتم دست بکارشم!
ملیس: عزیزم تو خیلی وقته تو کاری!!
سپنتا چش غره ای رف...
مامانش واسمون شربت اورد که عموهم سرسید
+ممنون،سامی کو؟
مامان: زنگ زدم با دوستش بیرونه! گفتم ناهاربیان
+این کدوم دوستشه که مانمیدونیم؟
ملیسا: ترانه!
متعجب سری تکون دادم
شهربانوخانوم: کی هس این دوستتون؟ میخام ببینمش!
ملیسا:چطور؟
سپنتا: از بس تعریفشو شنیده!
من میگم بهار دوست ترانه س قبلشم با سامی اشنا بوده با ملیسم که دوسته همه مونم میشناسیمش و درکل دختر خوبیه و مامانم اوندفعه گفتیم میریم عقد داداش ترانه الان کنجکاو شده!
مامانش بالبخند گف: خب بیارید ببینمش بگیرمش واسه یکیتون!
ملی: نه نمیدم عروس منه!
با چشای گردشده برگشتم سمت ملیسا ...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #تکست_خاص #دلنشین #تکست_ناب
سامی: سیریش،عزیزم سیریش!
_ رزا! چع اسم قشنگی با
سامی: برعکس خودش!
_ زشت بود؟
سامی: از دید من!
_ دادا تو دیدت اشتباهه !
سامی: تو خوشگلی! جذابی الان دیدم درسته!
_ اونکه شک نکن اصا مث من پیدا نمیشه
سامی: روتو برم بشررر
_دس پرورده شما.
سامی: کجا بریم!
_ بریم یکم تیغت بزنم! خررررررررید
سامی خندید : باشه
_ تو استثنایی تو دور و بر پسرا هیچکی نمیاد خرید!
سامی: خبب جمع خودمون که سپنتا حوصله نداره اصلاا ماهورم ک ادم محسوب نمیشه عشقت رامینم سرش شلوغه!
_سامی قضیه بهار ایناجدیه؟
سامی: اره مامانم ایناخبر دارن!
_جااان ی عروسی افتادیم
سامی: پارسال بت عیدی ندادم قهر کردی!
_ چرت نگو تو غیب شده بودی عیدپارسالو! کجا بودی اصا!؟؟
سامی: همین دور وبرا! امسال جبران میکنم ببین دارم میبرمت
_ مشکوکه ولی خب قبول!
ماهور
+ببین رامین من نمیام بیخیال شو!
رامین: چرا اخه؟؟
+کل فامیلتون هستن جلو اونو یچی میگم به رها بعد حوصله داستان ندارم
رامین: چی بگم حق داری!
+ داداش شما بیا منوتو خودمون میریم یه جشن دونفره بگیریم! مث همیشه
رامین: اونکه سرجاشه ، پس جات خالی دیگه!
+جام خالی شما بجام خوش بگذرون.
رامین :باشه خداحافظ
+خدانگهدار
به محض قطع کردن عکس ملیسا افتاد رو گوشیم
+جانم ملیس
ملیسا: ماهور بریم بیرون؟ غذا بخوریم
+ملیس عمو زنگ زد گف بریم اونجا!
ملیس: خب بهتر من اماده میشم بیا دنبالم!
+باشه فعلا!
ملیس: بابای
ضبطو روشن کردم...
تازگیا دلِ من
یه جایی گیره با تو
اومدی توی قلبم
زود وا کردی جاتو...
اهنگو قطع کردم ، رسیدم دم درو زنگ زدم به ملیس که اومد پایینو سوارشد
ملیس: بریم ... ببینم چیشده؟
+چی چیشده؟
ملی: اخم کردی ناراحتی؟
+نه بابا هیچی نیست
ملیسا: اووم بریم...
ملیس زنگ درو زد .
شهربانو: خوش اومدین بچه ها بیایید تو
نشستیم و سپنتاهم اومد
سپنتا: چخبرا!؟
+سلامتی اقا داماد!
سپنتا: اره دیگه دیدم ابی از توسامی گرم نمیشه گفتم دست بکارشم!
ملیس: عزیزم تو خیلی وقته تو کاری!!
سپنتا چش غره ای رف...
مامانش واسمون شربت اورد که عموهم سرسید
+ممنون،سامی کو؟
مامان: زنگ زدم با دوستش بیرونه! گفتم ناهاربیان
+این کدوم دوستشه که مانمیدونیم؟
ملیسا: ترانه!
متعجب سری تکون دادم
شهربانوخانوم: کی هس این دوستتون؟ میخام ببینمش!
ملیسا:چطور؟
سپنتا: از بس تعریفشو شنیده!
من میگم بهار دوست ترانه س قبلشم با سامی اشنا بوده با ملیسم که دوسته همه مونم میشناسیمش و درکل دختر خوبیه و مامانم اوندفعه گفتیم میریم عقد داداش ترانه الان کنجکاو شده!
مامانش بالبخند گف: خب بیارید ببینمش بگیرمش واسه یکیتون!
ملی: نه نمیدم عروس منه!
با چشای گردشده برگشتم سمت ملیسا ...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #تکست_خاص #دلنشین #تکست_ناب
۹.۶k
۰۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.