رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ملیسا
#پارت_۷۸
سپنتا: یکم بیخیال بعدش دوباره تلاش!
خندیدم : باشه خب برنامه ت چیه!؟
سپنتا: آدرس خونه شون
_باشه اوکی میکنم
سپنتا : مرسی پ فعلا
_فعلا
به ملیسا گفدم حالو حوصله ندارم این چن روز اخرو نیام اونجا!
دو روز بودو نبودم فرقی نداره که!
امسالم گذشت بازم سال تحویل!
بازم شروع ی سال دیگه!
بدون باباییم! بدون ی موفقیت جدید!
اما خدا خیلیم نمک نشناس نیسم!
کلی دوست خوب دارم دمت گرم!
ی روز قبل تعطیلی و با سامی کلاس داشتیم
بچه ها نمیذاشتن اصا حرف بزنه :
استاد لطفا بحث ازاد!
همه م تاییدش کردیم
یکی پرسید : استاد حلقه ک دستتون نیست پس ازدواج نکردین...
سامی: خب!؟
پسره: استاد عاشق شدین؟
سامی خندید : اره شدم!
یکی از دخترا : اشناس استاد؟!
سامی: دیگه وارد حریم شخصی نشیم!
خب حالا من بپرسم!؟
سونا(یکی از دخترا): بله!
سامی : ونداد ازتو خوشش میاد!
پیشنهاد ازدواجشو قبول میکنی؟
همه هنگیدن و نگاهارف سمت ونداد!
عاشق این کارای سامی م!
سامی: ب این میگن شوک!
بعد کلی نازو ادا داستان ونداد و سونام به خوبی و خوشی تموم شد
ونداد: استاد مشاعره!
سامی: ونداد من کلی بهت حال دادم تو کلاسم مجلس خواستگاری به پا کردی!
_ استاد بازم حال بدید دیگ!
همه رفتن رو هوا!!
ملیس : استاد به ترانه مام حال بدید!!
ایندفعه همه پخش زمین بودن
سامی باتاسف وخداشمارو شفانده بخندیم گفت باشه
از توانا بود هرکه دانا بود شروع شد تا به منو ملیس رسید ک نفرات جلویی کلاس بودیم
سونا: تلخ کنی دهان من قند ب دیگران دهی... بقیه ش هووف یادم نیس
فق منو سونا مونده بودیم رقابت قشنگی بود
خب کاغذ منم ک با (ب) شروع میش
_ به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوعه ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
خندیدیم و سامی بلند شد بره بیرون قبلش اومد سمت منو سونا
سامی ی نگا ب بچه ها کردو اومد نزدیکم : بی سبب نیست که من خیره ب لبهای توام!
برگشت سمت بقیه : فکر بیجا نکنید برنده رو اعلام کردم!
خندیدم: بی سبب نیست ک من خیره ب لبهای توام
فکر بیجا نکنی واژه ما میخواهم :)
سامان: خسته نباشید،امیدوارم سال خوبی باشه براتون و آرزوهاتون برسید روز خوش.
بچه ها همه خسته نباشید گفتن ازش تشکر کردن ادبیات شیرین بود در صورتی که استادش سامی باشه.
منو ملیس رفتیم بیرون
_ ملیس پایه ای سامیو اذیت کنیم!؟
ملی: چارپایه م!
نقشه مو با ملیس هماهنگ کردم رفتیم به بهونه گوشی یکی از بچه ها رو گرفتیم و زدیم بیرون سامی یه گوشه تو حیاط بود و حیاطم خلوت
تمام سعیمو کردم صدامو عوض کنم و شمارشو گرفتم...
یک بوق...دوبوق...برداشت.
سامان: بفرمایید!!
با صدای نازک: عشقمممم
سامان ب وضوح رنگش عوض شد! فک کردم الان میگه عشقت یکی دیگس اشتب زدی!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #تکست_ناب #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عشق #عاشقانه #تنهایی
سپنتا: یکم بیخیال بعدش دوباره تلاش!
خندیدم : باشه خب برنامه ت چیه!؟
سپنتا: آدرس خونه شون
_باشه اوکی میکنم
سپنتا : مرسی پ فعلا
_فعلا
به ملیسا گفدم حالو حوصله ندارم این چن روز اخرو نیام اونجا!
دو روز بودو نبودم فرقی نداره که!
امسالم گذشت بازم سال تحویل!
بازم شروع ی سال دیگه!
بدون باباییم! بدون ی موفقیت جدید!
اما خدا خیلیم نمک نشناس نیسم!
کلی دوست خوب دارم دمت گرم!
ی روز قبل تعطیلی و با سامی کلاس داشتیم
بچه ها نمیذاشتن اصا حرف بزنه :
استاد لطفا بحث ازاد!
همه م تاییدش کردیم
یکی پرسید : استاد حلقه ک دستتون نیست پس ازدواج نکردین...
سامی: خب!؟
پسره: استاد عاشق شدین؟
سامی خندید : اره شدم!
یکی از دخترا : اشناس استاد؟!
سامی: دیگه وارد حریم شخصی نشیم!
خب حالا من بپرسم!؟
سونا(یکی از دخترا): بله!
سامی : ونداد ازتو خوشش میاد!
پیشنهاد ازدواجشو قبول میکنی؟
همه هنگیدن و نگاهارف سمت ونداد!
عاشق این کارای سامی م!
سامی: ب این میگن شوک!
بعد کلی نازو ادا داستان ونداد و سونام به خوبی و خوشی تموم شد
ونداد: استاد مشاعره!
سامی: ونداد من کلی بهت حال دادم تو کلاسم مجلس خواستگاری به پا کردی!
_ استاد بازم حال بدید دیگ!
همه رفتن رو هوا!!
ملیس : استاد به ترانه مام حال بدید!!
ایندفعه همه پخش زمین بودن
سامی باتاسف وخداشمارو شفانده بخندیم گفت باشه
از توانا بود هرکه دانا بود شروع شد تا به منو ملیس رسید ک نفرات جلویی کلاس بودیم
سونا: تلخ کنی دهان من قند ب دیگران دهی... بقیه ش هووف یادم نیس
فق منو سونا مونده بودیم رقابت قشنگی بود
خب کاغذ منم ک با (ب) شروع میش
_ به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوعه ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
خندیدیم و سامی بلند شد بره بیرون قبلش اومد سمت منو سونا
سامی ی نگا ب بچه ها کردو اومد نزدیکم : بی سبب نیست که من خیره ب لبهای توام!
برگشت سمت بقیه : فکر بیجا نکنید برنده رو اعلام کردم!
خندیدم: بی سبب نیست ک من خیره ب لبهای توام
فکر بیجا نکنی واژه ما میخواهم :)
سامان: خسته نباشید،امیدوارم سال خوبی باشه براتون و آرزوهاتون برسید روز خوش.
بچه ها همه خسته نباشید گفتن ازش تشکر کردن ادبیات شیرین بود در صورتی که استادش سامی باشه.
منو ملیس رفتیم بیرون
_ ملیس پایه ای سامیو اذیت کنیم!؟
ملی: چارپایه م!
نقشه مو با ملیس هماهنگ کردم رفتیم به بهونه گوشی یکی از بچه ها رو گرفتیم و زدیم بیرون سامی یه گوشه تو حیاط بود و حیاطم خلوت
تمام سعیمو کردم صدامو عوض کنم و شمارشو گرفتم...
یک بوق...دوبوق...برداشت.
سامان: بفرمایید!!
با صدای نازک: عشقمممم
سامان ب وضوح رنگش عوض شد! فک کردم الان میگه عشقت یکی دیگس اشتب زدی!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #تکست_ناب #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عشق #عاشقانه #تنهایی
۱۶.۹k
۰۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.