عاشقانه مرگبار
عاشقانه مرگبار
p8.
@ ممنون تهیونگ میتونی بری
& کاری داشتی بگو فعلا
هنوز چشم های دختر به دنبال شخص بود که کم کم چشمانش به تاریکی عادت کرد
برقی در چشمان هر دو بود که هر که نمیدانست فکر میکرد عاشقان چند ساله اند اما حتی خودشان هم این را باور نمیکردن
@ فکر نمی کردم به این راحتی راضی بشی بیای ( سرد و بی احساسه )
_ حا....حالا که دیدی اومدم چی....چی کارم داری ؟
@ قراره کار کنی
_ چیییییی اما....اما من ....من خودم خدمت کار دارم چرا باید کار کنم ؟
@ تا بهتر درکشون کنی 😏
_ یعنی میگی برگردم سر خونه اول زندگیم ؟ چرا ؟
@ نه اوله اول قراره خدمت کار شخصی من بشی
_ آخه خوب چرا ؟ من بهت همچی دادم از خون خودم ، زندگیم ، خاطراتم ، دیگه چی میخوای ؟ ( با صدای نسبتا بلند )
@ فقط میخوام بیشتر ببینمت همین تو این ۵ سال دلت برام تنگ نشده بود ؟😏
صدای قدم ها از تاریکی به نور بیشتر شد تا قامت زیبا و جذاب مرد از درون تاریکی بیرون آمد و چشمان زیبایش را به زمین دوخته بود به سمت دختر سوق داد قد دختر تا شونه مرد می رسید ( قد جونگ کوک ۱۸۳ و قد دختر ۱۷۸ دیگه نمیدونم تا کجای هم میشن 😅)
دختر از عصبانیت داشت نفس نفس میزد و دستانش را مشت کرده بود تا صدای ایستادن فرد اومد سرش رو بلد کرد و با دو چشم سیاه و درشت و زیبا رو به رو شد و نمی خواستند ، نمی خواستند باور کنن که حال نوبت خودشان رسیده و باید چندین تا قانون رو زیر پا بگزارند و این قدم به سوی این عاشقانه ی مرگبار است ....
ادامه دارد ...
خیلی خوابم میاد دیگه ببخشید به جاش فردا براتون دو تا پارت می زارم ♡
p8.
@ ممنون تهیونگ میتونی بری
& کاری داشتی بگو فعلا
هنوز چشم های دختر به دنبال شخص بود که کم کم چشمانش به تاریکی عادت کرد
برقی در چشمان هر دو بود که هر که نمیدانست فکر میکرد عاشقان چند ساله اند اما حتی خودشان هم این را باور نمیکردن
@ فکر نمی کردم به این راحتی راضی بشی بیای ( سرد و بی احساسه )
_ حا....حالا که دیدی اومدم چی....چی کارم داری ؟
@ قراره کار کنی
_ چیییییی اما....اما من ....من خودم خدمت کار دارم چرا باید کار کنم ؟
@ تا بهتر درکشون کنی 😏
_ یعنی میگی برگردم سر خونه اول زندگیم ؟ چرا ؟
@ نه اوله اول قراره خدمت کار شخصی من بشی
_ آخه خوب چرا ؟ من بهت همچی دادم از خون خودم ، زندگیم ، خاطراتم ، دیگه چی میخوای ؟ ( با صدای نسبتا بلند )
@ فقط میخوام بیشتر ببینمت همین تو این ۵ سال دلت برام تنگ نشده بود ؟😏
صدای قدم ها از تاریکی به نور بیشتر شد تا قامت زیبا و جذاب مرد از درون تاریکی بیرون آمد و چشمان زیبایش را به زمین دوخته بود به سمت دختر سوق داد قد دختر تا شونه مرد می رسید ( قد جونگ کوک ۱۸۳ و قد دختر ۱۷۸ دیگه نمیدونم تا کجای هم میشن 😅)
دختر از عصبانیت داشت نفس نفس میزد و دستانش را مشت کرده بود تا صدای ایستادن فرد اومد سرش رو بلد کرد و با دو چشم سیاه و درشت و زیبا رو به رو شد و نمی خواستند ، نمی خواستند باور کنن که حال نوبت خودشان رسیده و باید چندین تا قانون رو زیر پا بگزارند و این قدم به سوی این عاشقانه ی مرگبار است ....
ادامه دارد ...
خیلی خوابم میاد دیگه ببخشید به جاش فردا براتون دو تا پارت می زارم ♡
۴.۱k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.