فن فیک لانگ دیستنس پارت2
#لانگ_دیستنس
#پارت_2 #فن_فیک
جلوی آینه وایسادم و موهامو بالا بستم و یه گیره کوچیک کنارش زدم
لباسامو عوض کردم و عطر زدم کمرنگ ترین رژ لبمو زدم و کفشامو پوشیدم و از خونه بیرون رفتم
تا ران بیاد یه سری به رینا چان هم بزنم
(بهترین دوستتون رینا توی یه کافه کار میکنه)
تو پیاده رو قدم میزدم و مسیر کافه رو پیش گرفته بودم
بعد یه ربع رسیدم درو باز کردم و وارد شدم
(علامت گفتاری رینا@)
@سلام ا.ت چان! چه عجب یه سری به منم زدی
ا.ت اروم میخنده:سلام رینا!دلم واست تنگ شده بود گفتم یه سر بزنم
@حیح دلت تنگ شده یا؟
ا.ت:چیز دیگه ای نیست
@چی میخوری واست بیارم؟
ا.ت:یه افوگاتو لطفا(همون قهوه بستنی)
@اوکی بشین الان میام
صندلی یکی میزا رو عقب کشیدم و روش نشستم و مشغول ور رفتن با گوشیم شدم
بعد چند دقیقه رینا با سینی ای که سفارشم توش بود اومد
سینی رو گذاشت جلوم و کنارم نشست
@خب خب بگو ببینم از عشق مجازیتون چه خبر؟
ا.ت:هیچ خبر..درحال حاضر منتظرم از سر کارش برگرده
@ولی ا.ت هزاربار گفتم به چیزای مجازی دل خوش نکن زندگی واقعیو بچسب
این همه پسر خوب حتما باید کسیو که تاحالا ندیدی دوست داشته باشی؟
مگه میشه کسیو ندیده دوست داشت
با این حرفش اخمات توهم رفت
ا.ت:ولی بنظرم عشق فقط اونی نیست که از نزدیک همو دیده باشن
@ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم حالا عصبی نشو
بخاطر خودت میگم..میترسم بهت آسیب بزنه
ا.ت:هوفف بیخیال همیشه همینارو میگی
@باشه بیخیال ولی فردا پسفردا که دیگه حتی سینت هم نکرد نیای چ.صناله کنیا!
ا.ت:نمیام خیالت راحت..به اونجاها هم نمیکشه
بعد اینکه افوگاتوم تموم شد کیفمو برداشتم و از جام پاشدم
@ا.ت چانن فردا اگه وقت کردی بیا خونمون فیلم ببینیم
ا.ت:باشه حتماا
از کافه بیرون زدم و واسه خودم الکی تو خیابون میچرخیدم که با حس ویبره ای که از کیفم میومد سرجام وایسادم
گوشیو برداشتم و دیدم ران داره زنگ میزنه
خوشحال شدم و سریع جواب دادم
ران با یه لحن ذوق زده:سلام ا.ت!
+سلامم...سرحالیا چیزی شده؟
_نه نه چیزی نشده فقط خوشبختانه دو هفته مرخصی گرفتم
+دو هفته؟ چه خبره...
_صاحب مغازه رفته مسافرت و تا دو هفته مغازه تعطیله
+اووه پس قضیه اینه
_کاش یجوری اوکی میکردی تو این تعطیلات بیای توکیو ببینمت
+ه همو ببینیم؟
_خب اره...دوسال از رابطمون گذشته..میدونی خیلی دلم میخاد ببینمت
+منم همینطور...ولی...چه بهونه ای برای خانوادم جور کنم؟ مشکل اینجاست
_نمیدونم خب بگو با دوستت میخوای یه سفر کوتاه بری آب و هوات عوض شه یه همچین چیزی
+بهش فکر میکنم اگه شد خبر میدم....
#پارت_2 #فن_فیک
جلوی آینه وایسادم و موهامو بالا بستم و یه گیره کوچیک کنارش زدم
لباسامو عوض کردم و عطر زدم کمرنگ ترین رژ لبمو زدم و کفشامو پوشیدم و از خونه بیرون رفتم
تا ران بیاد یه سری به رینا چان هم بزنم
(بهترین دوستتون رینا توی یه کافه کار میکنه)
تو پیاده رو قدم میزدم و مسیر کافه رو پیش گرفته بودم
بعد یه ربع رسیدم درو باز کردم و وارد شدم
(علامت گفتاری رینا@)
@سلام ا.ت چان! چه عجب یه سری به منم زدی
ا.ت اروم میخنده:سلام رینا!دلم واست تنگ شده بود گفتم یه سر بزنم
@حیح دلت تنگ شده یا؟
ا.ت:چیز دیگه ای نیست
@چی میخوری واست بیارم؟
ا.ت:یه افوگاتو لطفا(همون قهوه بستنی)
@اوکی بشین الان میام
صندلی یکی میزا رو عقب کشیدم و روش نشستم و مشغول ور رفتن با گوشیم شدم
بعد چند دقیقه رینا با سینی ای که سفارشم توش بود اومد
سینی رو گذاشت جلوم و کنارم نشست
@خب خب بگو ببینم از عشق مجازیتون چه خبر؟
ا.ت:هیچ خبر..درحال حاضر منتظرم از سر کارش برگرده
@ولی ا.ت هزاربار گفتم به چیزای مجازی دل خوش نکن زندگی واقعیو بچسب
این همه پسر خوب حتما باید کسیو که تاحالا ندیدی دوست داشته باشی؟
مگه میشه کسیو ندیده دوست داشت
با این حرفش اخمات توهم رفت
ا.ت:ولی بنظرم عشق فقط اونی نیست که از نزدیک همو دیده باشن
@ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم حالا عصبی نشو
بخاطر خودت میگم..میترسم بهت آسیب بزنه
ا.ت:هوفف بیخیال همیشه همینارو میگی
@باشه بیخیال ولی فردا پسفردا که دیگه حتی سینت هم نکرد نیای چ.صناله کنیا!
ا.ت:نمیام خیالت راحت..به اونجاها هم نمیکشه
بعد اینکه افوگاتوم تموم شد کیفمو برداشتم و از جام پاشدم
@ا.ت چانن فردا اگه وقت کردی بیا خونمون فیلم ببینیم
ا.ت:باشه حتماا
از کافه بیرون زدم و واسه خودم الکی تو خیابون میچرخیدم که با حس ویبره ای که از کیفم میومد سرجام وایسادم
گوشیو برداشتم و دیدم ران داره زنگ میزنه
خوشحال شدم و سریع جواب دادم
ران با یه لحن ذوق زده:سلام ا.ت!
+سلامم...سرحالیا چیزی شده؟
_نه نه چیزی نشده فقط خوشبختانه دو هفته مرخصی گرفتم
+دو هفته؟ چه خبره...
_صاحب مغازه رفته مسافرت و تا دو هفته مغازه تعطیله
+اووه پس قضیه اینه
_کاش یجوری اوکی میکردی تو این تعطیلات بیای توکیو ببینمت
+ه همو ببینیم؟
_خب اره...دوسال از رابطمون گذشته..میدونی خیلی دلم میخاد ببینمت
+منم همینطور...ولی...چه بهونه ای برای خانوادم جور کنم؟ مشکل اینجاست
_نمیدونم خب بگو با دوستت میخوای یه سفر کوتاه بری آب و هوات عوض شه یه همچین چیزی
+بهش فکر میکنم اگه شد خبر میدم....
۷.۱k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.