part 55
#part_55
#طاها
بعد از اینکه فریال اوکی داد لباسامو خریدم
و رفتیم سراغ لباس رها
رها-یه سوال چرا داریم میریم سمت لباسای مجلسی؟
همه فقط نگاهش کردیم
رها-من از این لباسا نمیپوشمممممم
شکیب-رها مگه نمیخوای باور کنن عوض شدی؟
رها-خو شدم دیگه فقط لباسای قبلیمو میپوشم
فریال-نمیشه که
رها-من نمیتونم
نازی-فقط یه شبه زود تموم میشه
رها-نههههه
مبین-بچه ها راحتش بزارید
رها عصبی رفت روی پله ها نشست
یه نگاه به بچه ها انداختم بهشون اشاره کردم برن خریداشونو کنن ماهم بعدا میایم
رفتم کنار رها نشستم
طاها-چیشد یهو
رها-نمیتونم....نمیتونم لباس این مدلی بپوشم سخته واسم
طاها-حتی واس چند ساعت؟
رها-حتی واسه یه لحظه
طاها-گوشیتو بده
رها-میخوای چیکار؟
طاها-میخوام زنگ بزنم به بابابزرگت بگم من نمیتونم بیام اجازم نمیدم رهام بیاد
رها-بیخیال پارت میکنه 😐
طاها-مهم نیس فقط نمیخوام تو اذیت شی
رها-حاضری به خاطر من جلو بابا بزرگم که شبیه عزارئیل وایسی؟
طاها-بلههه (نیهان یاد بگیر)
رها-پاشو بریم
طاها-کجا
رها-بریم لباس بگریم...منم حاضرم به خاطر تو لباس دخترونه بپوشم
طاها-رها من نمیخوام اذیت بشی
رها-اذیت نمیشم واس تو هرکاری میکنم درست مثل خودت
لبخندی گوشه لبم نشست
بلند شدم و دستشو تو دستم قفل کرد و راه افتادیم
#شکلات_تلخ
#طاها
بعد از اینکه فریال اوکی داد لباسامو خریدم
و رفتیم سراغ لباس رها
رها-یه سوال چرا داریم میریم سمت لباسای مجلسی؟
همه فقط نگاهش کردیم
رها-من از این لباسا نمیپوشمممممم
شکیب-رها مگه نمیخوای باور کنن عوض شدی؟
رها-خو شدم دیگه فقط لباسای قبلیمو میپوشم
فریال-نمیشه که
رها-من نمیتونم
نازی-فقط یه شبه زود تموم میشه
رها-نههههه
مبین-بچه ها راحتش بزارید
رها عصبی رفت روی پله ها نشست
یه نگاه به بچه ها انداختم بهشون اشاره کردم برن خریداشونو کنن ماهم بعدا میایم
رفتم کنار رها نشستم
طاها-چیشد یهو
رها-نمیتونم....نمیتونم لباس این مدلی بپوشم سخته واسم
طاها-حتی واس چند ساعت؟
رها-حتی واسه یه لحظه
طاها-گوشیتو بده
رها-میخوای چیکار؟
طاها-میخوام زنگ بزنم به بابابزرگت بگم من نمیتونم بیام اجازم نمیدم رهام بیاد
رها-بیخیال پارت میکنه 😐
طاها-مهم نیس فقط نمیخوام تو اذیت شی
رها-حاضری به خاطر من جلو بابا بزرگم که شبیه عزارئیل وایسی؟
طاها-بلههه (نیهان یاد بگیر)
رها-پاشو بریم
طاها-کجا
رها-بریم لباس بگریم...منم حاضرم به خاطر تو لباس دخترونه بپوشم
طاها-رها من نمیخوام اذیت بشی
رها-اذیت نمیشم واس تو هرکاری میکنم درست مثل خودت
لبخندی گوشه لبم نشست
بلند شدم و دستشو تو دستم قفل کرد و راه افتادیم
#شکلات_تلخ
۲۹.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.