سر چهارراه منتظر کسی بودم

سر چهارراه منتظر کسی بودم ,
که یه ماشین کنارم ترمز کرد و شیشه رو داد پایین و پرسید:
«آقا ولیعصر از اینجا خیلی راهه؟»

رفتم نزدیک تر گفتم
:«با کی داری میری؟»

گفت:«یعنی چی؟ گرفتی مارو؟ چه فرقی میکنه؟»

گفتم:«ببین من از همینجا تا خود ولیعصر با نسرین میرم
سه چار دیقه راهه، همینو با دوستام برم بیشتر طول میکشه
ولی بازم خوبه، خیلی دور نیست، میرسیم زود ...
تنها ولی اگه داری میری آره، خیلی راهه ...
تو هم که انگار تنهایی ...
اگه واجبه و باید بری که هیچی، برو ...
ولی اگه واجب نیست، دور بزن ...
برو اول دنبال اونیکه هر جاده ای، هر مقصدی،
هر جایی که بخوای بری، با اون برات نزدیک تر میشه.»
دیدگاه ها (۲)

هی چند قدم میرفت ، وایمیستاد ...هی باز چند قدم میرفت ، باز و...

...... شوهر من هم این کار را می کرد ...تا می گفتی بالای چشمت...

مامان زنگ زد گفت:«خوبی؟» گفتم:«نه راستش، یکم صبوریم کمه یکمم...

کسی سوال میکندبخاطر چه زنده ای ...؟و من برای زندگی تو را بها...

کیوت ولی خشن پارت ۱۹ا.ت : (جیغ) چیکار میکنی آییییی ولم کنکوک...

آبنبات تلخ

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط