بَغَلِش بودَم صورَتَم روۍِ قَلبِش بود داشت واسَم حَرف میزَد بِہِش گُفتَم ساکِت باش یِکَم گُفت چِرا گُفتَم میخوام صِداۍِ قَلبِتُ بِشنَوَم لَعنَتۍ مَن الآن دِلَم واسِہ صِداۍِ قَلبِش تَنگ شُدِه
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.