ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
part: ¹⁶
با قدم های بلند خودش رو به کوک رسوند تا جلوشو بگیره
تویه این چهل دقیقه چه اتفاقی افتاده بود که اینجور به جون هم افتاده بودن؟
+جونگکوک.. چی کار میکنی (ترس و نگران)
شونه ی سمت راست رو اما و شونه سمت چپش رو جیمین گرفت و بالاخره تونستن از کای جداش کنن
جونگکوک نگاه ترسناکشو از روی کای برداشت و به اِما داد، همینطور که نفس نفس میزد گفت:
_ مگه بهت نکفتم برووو
+جونگکوک! همین الان بهم توضیح میدی که چی شده!
[دقایقی قبل]
بعد از اینکه به عصابش مسلط شد خواست سمت درب خروجی عمارت حرکت کنه که با صدایی باعث شد برگرده و بهش نگاه کنه
کای: اون یه بوسه ی فیک بود مگه نه؟
_چی؟
کای: تاحالا باهم دیگه رابطه نداشتید. کاملا واضحه..
از تیز بین بودن کای تعجب کرده بود.. چطوری فهمیده؟..
_ یه جوری میگی انگار خودت داشتی!
کای: عووم نه ولی... بدم نمیاد داشته باشم.. خب میدونی اون بدن خیلی خوبی داره و مطمئنم کارش تو تخت عالیه... فکر بدیم نبست اگر بخوام امتحان کن....
_دهنتو ببند حرومزاده(داد)
کای: چراا؟.. من به راحتی میتونم بهش ت*وز کنم..
_ خفه شو عوضی وگرنه همینجا میکشمت(عربده)
کای: چیه؟ نکنه ناراحت میشی کسی که اولینش باشه منم؟.. راستش من حتی اون رو یبار بوسیدم.. حتی بهش اعترافم کردم ولی خب.. من بهش علاقه ای ندارم.. همش بخاطر بدنشه... وقتی هم که ازش زده بشم مثل یک اشغال پرتش میکنم بیرون و...
با مشتی که تویه صورتش خورد حرفش نصفه موند و این بود شروع مشت های پی در پی کوک که تویه صورت کای فرود میومدن..!
[حال]
_ ولممم کنینددد من باید اونو بکشم(عربده)
+جونگکوک اروم باش
جیمین: صدات میره پایین کوک
میا: همین الانشم کلی نفر دارن نگاهتون میکنن..
تهیونگ: اِما میتونی جونگکوک رو ببری خونه؟
بورام: منم باهات میام اِما
+نه لازم نیست.. اره میتونم
[ماشین]
سکوت خفه کننده ای ماشین رو دربر گرفته بود.. بالاخره باید میپرسید که چه اتفافی افتاده.
+جونگکوک..
_(بهش نگاه میکنه)
+برام همچیو تعریف ک
_ تو اونو بوسیدی؟
+چ چی؟
_ تو اون حرومزاده رو بوسیدیی؟
+جونگکوک اون بهت چی گفته؟
_(پوزخند) چی گفته؟ گفت که نه تنها بهت اعتراف کرده بلکه تورو بوسیده.. کاری که من به عنوان شوهرت فقط یکبار اونم به اجبار انجامش دادم..
+چ چی میگی ج جو جونگکوک
_نه بزار منظورمو بهت بگم..
+ نمیفهمم جونگک..
و ادامه حرفش با لبهایی که روی لبهاش کوبیده شده بود قطع شد..
دیدن ایران به اسرائیل بمب زد؟؟ 😭
part: ¹⁶
با قدم های بلند خودش رو به کوک رسوند تا جلوشو بگیره
تویه این چهل دقیقه چه اتفاقی افتاده بود که اینجور به جون هم افتاده بودن؟
+جونگکوک.. چی کار میکنی (ترس و نگران)
شونه ی سمت راست رو اما و شونه سمت چپش رو جیمین گرفت و بالاخره تونستن از کای جداش کنن
جونگکوک نگاه ترسناکشو از روی کای برداشت و به اِما داد، همینطور که نفس نفس میزد گفت:
_ مگه بهت نکفتم برووو
+جونگکوک! همین الان بهم توضیح میدی که چی شده!
[دقایقی قبل]
بعد از اینکه به عصابش مسلط شد خواست سمت درب خروجی عمارت حرکت کنه که با صدایی باعث شد برگرده و بهش نگاه کنه
کای: اون یه بوسه ی فیک بود مگه نه؟
_چی؟
کای: تاحالا باهم دیگه رابطه نداشتید. کاملا واضحه..
از تیز بین بودن کای تعجب کرده بود.. چطوری فهمیده؟..
_ یه جوری میگی انگار خودت داشتی!
کای: عووم نه ولی... بدم نمیاد داشته باشم.. خب میدونی اون بدن خیلی خوبی داره و مطمئنم کارش تو تخت عالیه... فکر بدیم نبست اگر بخوام امتحان کن....
_دهنتو ببند حرومزاده(داد)
کای: چراا؟.. من به راحتی میتونم بهش ت*وز کنم..
_ خفه شو عوضی وگرنه همینجا میکشمت(عربده)
کای: چیه؟ نکنه ناراحت میشی کسی که اولینش باشه منم؟.. راستش من حتی اون رو یبار بوسیدم.. حتی بهش اعترافم کردم ولی خب.. من بهش علاقه ای ندارم.. همش بخاطر بدنشه... وقتی هم که ازش زده بشم مثل یک اشغال پرتش میکنم بیرون و...
با مشتی که تویه صورتش خورد حرفش نصفه موند و این بود شروع مشت های پی در پی کوک که تویه صورت کای فرود میومدن..!
[حال]
_ ولممم کنینددد من باید اونو بکشم(عربده)
+جونگکوک اروم باش
جیمین: صدات میره پایین کوک
میا: همین الانشم کلی نفر دارن نگاهتون میکنن..
تهیونگ: اِما میتونی جونگکوک رو ببری خونه؟
بورام: منم باهات میام اِما
+نه لازم نیست.. اره میتونم
[ماشین]
سکوت خفه کننده ای ماشین رو دربر گرفته بود.. بالاخره باید میپرسید که چه اتفافی افتاده.
+جونگکوک..
_(بهش نگاه میکنه)
+برام همچیو تعریف ک
_ تو اونو بوسیدی؟
+چ چی؟
_ تو اون حرومزاده رو بوسیدیی؟
+جونگکوک اون بهت چی گفته؟
_(پوزخند) چی گفته؟ گفت که نه تنها بهت اعتراف کرده بلکه تورو بوسیده.. کاری که من به عنوان شوهرت فقط یکبار اونم به اجبار انجامش دادم..
+چ چی میگی ج جو جونگکوک
_نه بزار منظورمو بهت بگم..
+ نمیفهمم جونگک..
و ادامه حرفش با لبهایی که روی لبهاش کوبیده شده بود قطع شد..
دیدن ایران به اسرائیل بمب زد؟؟ 😭
۲۲.۰k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.