(پارت ششم)
(پارت ششم)
کوک: جنده کوچولو مگه نگفتم به هیچ پسری نزدیک نشو هاااا ( عصبی و داد)
ات: د... ددی من به جز میا ... به کس دیگه ای نزدیک نشودم
جیمین نزدیک ات رفت موهاش رو از پشت کشید
جیمین: حالا که حرف ددی هات رو گوش نمیدی باید بدتر از قبل تنبیه بشی
ات: ددی لطفا ولم کن درد دارم من کار هق کاری نکردم ته: خفه شو هرزه
(ته جیمین و کوک لباساشون رو در اوردن و کوک لباسای ات رو در اورد جیمین ات رو بلند کرد هر کدومشون
(اسمات تو کامنت ها)
ات رو ولش کردن و کوک کولرو روشن کرد و ات رو بغل کردو گذاشت جلو کولر سرما ب دل ات میخورد و ات به خودش میپیچید و درد داشت ته با پاش زد به ات و محکم هلش داد و ات از رو تخت مثل جنازه افتاد رو زمین و اشک از گوشه یچشمش ریخت و از حال رفت
جیمین: هی پسرا اون یه دختر بچس گناه داره نگاش کنید مثل مرده ها میمونه
کو و ته: جیمین بسه اون یه بردهس
کوک: جنده کوچولو مگه نگفتم به هیچ پسری نزدیک نشو هاااا ( عصبی و داد)
ات: د... ددی من به جز میا ... به کس دیگه ای نزدیک نشودم
جیمین نزدیک ات رفت موهاش رو از پشت کشید
جیمین: حالا که حرف ددی هات رو گوش نمیدی باید بدتر از قبل تنبیه بشی
ات: ددی لطفا ولم کن درد دارم من کار هق کاری نکردم ته: خفه شو هرزه
(ته جیمین و کوک لباساشون رو در اوردن و کوک لباسای ات رو در اورد جیمین ات رو بلند کرد هر کدومشون
(اسمات تو کامنت ها)
ات رو ولش کردن و کوک کولرو روشن کرد و ات رو بغل کردو گذاشت جلو کولر سرما ب دل ات میخورد و ات به خودش میپیچید و درد داشت ته با پاش زد به ات و محکم هلش داد و ات از رو تخت مثل جنازه افتاد رو زمین و اشک از گوشه یچشمش ریخت و از حال رفت
جیمین: هی پسرا اون یه دختر بچس گناه داره نگاش کنید مثل مرده ها میمونه
کو و ته: جیمین بسه اون یه بردهس
۱۹.۵k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.