چند پارتی مینسونگ p

چند پارتی مینسونگ p 7

+لینویااا دستات رو از روی گردنم بردار االن خفه میشم .
فشار دستاش کمتر شد ولی حتی یک اینچ هم دستاش جابه جا نشدن .
+یاااا خوشت نمیاد حرصت میدم ؟؟
-خیلی خیلی سوال چرت و مسخره ای پرسیدی .
+میفهمم ولی ولم کن خفه شدم !
چشمام بسته بودم و داشتم خودمو لعنت میفرستادم که با آزاد شدن گردنم شوکه
شدم . بالفاصله بلند شدم و به لینویی نگاه کردم که ریلکس نشسته بود و به
آسمون خیره شده بود .
+لینویااا خوبی ؟؟
-هوم .
+چرا یهو گردنم ول کردی ؟؟
خنده ای کردم گفتم :
-چیه دوست داری با دستام خفت کنم ؟؟
+مردن به دست تو شاید آخرین آرزوم باشه .
-هانا ....
+جانم ؟؟
-بیا فرار کنیم ؟!
با اینکه دفعه اول نبود همچین حرفی میشنیدم ولی بازهم شوکه شدم .
+چرا میخوای فرار کنی ؟؟
.......-
-چون میخوام کنار تو باشم
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی مینسونگ p 8.......+-بیان ...بهش فکر نکن شاید باید ...

چند پارتی مینسونگ p 9.........--بهم گفتن اگر داماد فرمانده ب...

چند پارتی مینسونگ p 6ایندفعه صدای مادرم هم بلند شد .-یاااا ل...

چند پارتی مینسونگ p 5+اینکه با دختر فرماندار ازدواج کنم یا ا...

قاصدک کوچولوی من💔🥀پارت2ویو تنا: آروم برگشتم پشت سرمو نگاه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط