چند پارتی مینسونگ p

چند پارتی مینسونگ p 8

.......+
-بیان ...بهش فکر نکن شاید باید قبل از حرف زدن...
ادامه حرفم با فرو رفتن توی آغوش هان ناتمام موند و من بازهم تونستم حسی
رو از اون آغوش دریافت کنم که بازهم برایم تازگی داشته باشه . دستام رو
دور کمرش حلقه کردم و سرم رو روی شونه هاش گذاشتم .
+لینویااا چرا باهام راجبش حرف نمیزنی ؟؟
.......-
-چون ناراحتت میکنه .
+برام مهم نیست اگر تو حالت خوب باشه حال منم خوبه .
.......-
+نمیخوای حرف بزنی ؟؟
-اونا بهم میگن رابطمو با تو قطع کنم !!
حس اینکه دست های هان پشت کمرم از حرکت ایستاد خیلی آزاردهنده بود .
-هانااا من نوازش های پشت کمرم دوست داشتم .
دوباره نوازش هاش آروم از سر گرفته شد و پشت کمرم با هر حرکت دستش
حس گرما رو به خودش میگرفت .
-اگر ادامه بدم بابت حرفام اذیت نمیشی ؟؟
+نه ادامه بده .
-اونا بهم گفتن با دختر فرمانده ازدواج کنم .
-بهم گفتن ازدواج با دختر فرمانده مقام و منزلت برام داره .
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی مینسونگ p 9.........--بهم گفتن اگر داماد فرمانده ب...

چند پارتی مینسونگ p 10..........-بغضی به گلوم چنگ میزد که پس...

چند پارتی مینسونگ p 7+لینویااا دستات رو از روی گردنم بردار ا...

چند پارتی مینسونگ p 6ایندفعه صدای مادرم هم بلند شد .-یاااا ل...

ازت ممنونم فرشته ی آسمونی به همراه دو فنجون قهوه گرم و تکه ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط