رمان(عشق)پارت ۱۰۵
«فلش بک». عمر:الو سوسن خوبی؟😱😥چرا حرف نمیزنی؟............................... سوسن(باگریه):ای کاش اینجوری نمیشد ای کاش اینجوری باهات خداحافظی نمیکردم ای کاش قصمون انقدر زود تموم نمیشد ای کاش 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭............... عمر:داری چی میگی دیوونه شدی؟کجایی؟زود باش بگو کجایی؟😭😭😭😭😭😭😭😭😱😱😱😱😱................. سوسن(با عصبانیت و گریه): یعنی چی تو چطور میتونی انقدر بد باشی عوضیییی😡😡😡😡😭😭😭😭😭........................عمر:میگم نمیخوامت اجباره؟خدافظ😓😓😓😓😓. سوسن:برو اما یادت باشه هیچوقت....... هیچوقت نمیبخشمت 😭😭😭😭😭😭..............................
................ «پایان فلش بک». سوسن: یعنی اگه یادم نمیومد نمیخواست چیزی بگه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭عوضی(با داد)عوضییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭. عمر:چی شده؟😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱. یاسمین:یعنی چی میتونه شده باشه که اینجوری داره داد میزنه😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱؟. سوسن:(درحالی که اشکام از هم سبقت میگرفتن در اتاق باز شد)وایییییی داداشم،آبحیم،شوهر میلا عاشقم همه چی رو میدونم یعنی همه چی رو یادم اومده اما باورم نمیشه چرا به روم نمیاره چرا نمیگه باهام چیکار کرد که خودکشی کرده بودم چقدر عوضیه اون از فرصت استفاده کرد و هیچی بهم نگفت تو چرا یاسمین تو دیگه چرا چیزی بهم نگفتی؟😢. یاسمین:.........
................ «پایان فلش بک». سوسن: یعنی اگه یادم نمیومد نمیخواست چیزی بگه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭عوضی(با داد)عوضییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭. عمر:چی شده؟😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱. یاسمین:یعنی چی میتونه شده باشه که اینجوری داره داد میزنه😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱؟. سوسن:(درحالی که اشکام از هم سبقت میگرفتن در اتاق باز شد)وایییییی داداشم،آبحیم،شوهر میلا عاشقم همه چی رو میدونم یعنی همه چی رو یادم اومده اما باورم نمیشه چرا به روم نمیاره چرا نمیگه باهام چیکار کرد که خودکشی کرده بودم چقدر عوضیه اون از فرصت استفاده کرد و هیچی بهم نگفت تو چرا یاسمین تو دیگه چرا چیزی بهم نگفتی؟😢. یاسمین:.........
۵.۵k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.