تقاص عشق

« تقاص عشق »
پارت ۶۰

جیمین خیلی سریع به بیمارستان سئول رسید دینا رو بغل گرفت و سمته دکتر ها رفت اون ها سریع دینا رو از جیمین گرفتن و بردش اتاق جیمین پشته در اتاق ایستاد با صدای ات سریع نگاهی به کنار اش انداخت ات با بدو به سمته جیمین اومد و دست هاشو دوره گردنه جیمین حلقه کرد جیمین هم سفت اون رو بغل کرد
جیمین : دینا حالش خوب نبود
ات از آغوش جیمین آمد بیرون و دست جیمین رو گرفت سمته صندلی ها رفتن و رو اش نشستن ات همانطوری که دست جیمین رو گرفته بود اون یکی دست اش را گذاشت رویه صورت جیمین و با صدای آرام بخش اش گفت
ات : نگران نباش مطمئنم که دینا حالش خوب میشه
جیمین : نتونستم پدر خوبی براش بشم
ات شونه های جیمین رو گرفت و به خود اش نزدیک اش کرد و سر اش را گذاشت دقیقا پایین گردن اش دست هاشو دوره شون های جیمین حلقه کرد و گفت
ات : بهترین پدری هستی که تا حالا دیدم دینا هنوز خیلی کوچیکه اون به تو نیاز داره اگه توهم رویه یه مریض شدم کوچیک اش خودتو ببازی که نمیشه
جیمین چشم هایش را بست و خود اش رو بیشتر به ات نزدیک کرد عطر تن ات براش بهترین آرامش بود
ات به حرف هایش ادامه داد
ات : یه روز دینا بزرگ میشه و عاشق میشه دقیقا مثله ما
یا این حرف آن جیمین نفسه عمیقی کشید
ات : بزرگ میشه اگه یه روز دوست پسرش ناراحتش کرد تو باید پشتش باشی نباید بزاری ناراحت بشه تو مثله کوه پشتش خواهی موند چون تو پدرشی
جیمین : هیچوقت از پیشم نرو هرچی که بشه بازم پیشم بمون
ات : هیچوقت از پیشت نمیرم هرچی که بشه
اونجا در سکوت عمیقی بود
با باز شدن در و بیرون اومدن دکتر از اتاق جیمین از آغوش ات بیرون رفت و هر دو سریع به سمته دکتر رفتن
جیمین از نگرانی نمی‌دونست چیکار کنه ات دسته جیمین رو سفت گرفت جیمین نفس عمیقی کشید و با نگرانی گفت
جیمین : حاله دینا چطوره
دکتر : تب شدیدی داشت اگه به موقع نمی آوردینش تشنج میکرد سرما خورده اما الان حالش خوبه نگران نباشید
ات : دیگه که خطر تشنج تهدیدش نمیکنه
دکتر : نه نگران نباشید
جیمین دستی به موهایش کشید و گفت
جیمین : میتونم ببینمش
دکتر : البته آره
جیمین و ات وارده اتاق شدن جیمین با دیدن دینا که رویه تخت بیمارستان هست و تو دسته کوچیک اش سوزن هستش و سرم براش وصله با فاصله ای که با دینا داشت همانجا ایستاد برای خودش لعنت فرستاد یعنی نتونست براش پدره خوبی باشه شاید قاطی کردن دینا تو کارای خودش کاره خوبی نبود
آن که متوجه حاله جیمین شد همانطوری که دسته جیمین رو گرفته بود به سمته تخت دینا رفت جیمین هم باهاش رفت جیمین این طرفه تخت نشست ات اون طرف تخت نشست
دیدگاه ها (۲)

« تقاص عشق »پارت ۶۱ات دست اش را برد سمته موهای دینا و نوازشش...

معذرت می‌خوام که دیر شد امید زندیگم ولی تولدت مبارک💖💖💖💖💖💖💖

« تقاص عشق »پارت ۵۹یونگی به سمته ات آمد و کنارش رویه تخت نشس...

« تقاص عشق »پارت ۵۸هوا تاریک شده بود جیمین جیمین رسید به عم...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

دوست پسر دمدمی مزاج

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط