عشق در جنایت. p*۴
اسلاید ۲ عمارت جونگکوک
جیمین : تو چته.....چرا داری دختره رو اذیت میکنی هااااا ( عربده)
جونگکوک اومد یقمو گرفت
جونگکوک : حرف دهنت رو بفهم ( داد)
جیمین : تو شعور و فرهنگ نداری هاااا (عربده)
جونگکوک: تو چی میگی؟ چرا سر من داد میزنی (عصبی)
جیمین : (خنده عصبی) خودت رو نزن به اون راه من که میدونم میخوای بزور مجبورش کنی که باهات ازدواج کنه
جونگکوک یقمو ول کرد
جونگکوک : (خنده عصبی) ببند دهن تالار اندیشه رو (ببخشید جیمین)وایسا ببینم نکنه عاشقشی؟
جیمین : آره دوستش دارم میخوای مثلاً چیکار کنی؟
ویو جونگکوک
از حرفی که زد عصبی شدم و یک سیلی زدم تو صورتش که گوشه لبش زخم شد و خون اومد
جیمین : من حوصله ندارم بخاطر همین هم میرم ولی یادت باشه نمیزارم به هدفی که داری برسی و اون دختر رو اذیت کنی
ویو ا.ت
داشتم با آجوما حرف میزدم که دیدم جیمین با لب خونی داره از اتاق جونگکوک میاد بیرون نگرانش شدم و سریع رفتم پیشش
ا.ت : وای جیمین!! لبت پاره شده
جیمین : عیبی نداره مهم اینه که مشکلت رو حل کردم
ا.ت : چیییی؟ واقعا!!؟ مرسییییی
بغلش مردم و لپش رو بوس کردم
ویو جونگکوک
از حرف های جیمین اعصابم خورد شده بود و الان قرار شد من و ا.ت اگه ازدواج کردیم باید حتماً بعد یک سال کات کنیم
رفتم در رو ببندم که دیدم ا.ت جیمین رو بوس کرد
اعصابم خیلی خورد شد بعد یادم افتاد اینجا عمارت من هست یعنی من میتونم هر کاری دلم بخواد با اونها بکنم
لبخند شیطانی زدم و به بادیگارد ها گفتم بیان جداشون کنن و به اتاق شکنجه ببرنشون
ویو ا.ت
داشتم به جیمین نگاه میکردم که دیدم جونگکوک توی اتاق داره ما رو نگاه میکنه
می خواستم به جیمین بگم بریم که همون لحظه یکی من رو از پشت گرفت
ا.ت : ولم کنننن جیغغغغغ
جیمین : ولش کن وگرنه میزنمت که صدا سگ بدی
ویو جیمین
بعد از اینکه این حرف رو زدم میخواستم برم ا.ت رو نجات بدم که همون لحظه همه جا سیاه شد
ویو جونگکوک
جیمین می خواست بره سمت ا.ت که من با گلدون زدم تو سرش و دستور دادم ببرنش به اتاق شکنجه
و گفتم ا.ت رو ببرن زیر زمین........
ادامه دارد.........
شرطا ۷ تا لایک💕✨💃
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #مافیایی #حمایت_کنید
جیمین : تو چته.....چرا داری دختره رو اذیت میکنی هااااا ( عربده)
جونگکوک اومد یقمو گرفت
جونگکوک : حرف دهنت رو بفهم ( داد)
جیمین : تو شعور و فرهنگ نداری هاااا (عربده)
جونگکوک: تو چی میگی؟ چرا سر من داد میزنی (عصبی)
جیمین : (خنده عصبی) خودت رو نزن به اون راه من که میدونم میخوای بزور مجبورش کنی که باهات ازدواج کنه
جونگکوک یقمو ول کرد
جونگکوک : (خنده عصبی) ببند دهن تالار اندیشه رو (ببخشید جیمین)وایسا ببینم نکنه عاشقشی؟
جیمین : آره دوستش دارم میخوای مثلاً چیکار کنی؟
ویو جونگکوک
از حرفی که زد عصبی شدم و یک سیلی زدم تو صورتش که گوشه لبش زخم شد و خون اومد
جیمین : من حوصله ندارم بخاطر همین هم میرم ولی یادت باشه نمیزارم به هدفی که داری برسی و اون دختر رو اذیت کنی
ویو ا.ت
داشتم با آجوما حرف میزدم که دیدم جیمین با لب خونی داره از اتاق جونگکوک میاد بیرون نگرانش شدم و سریع رفتم پیشش
ا.ت : وای جیمین!! لبت پاره شده
جیمین : عیبی نداره مهم اینه که مشکلت رو حل کردم
ا.ت : چیییی؟ واقعا!!؟ مرسییییی
بغلش مردم و لپش رو بوس کردم
ویو جونگکوک
از حرف های جیمین اعصابم خورد شده بود و الان قرار شد من و ا.ت اگه ازدواج کردیم باید حتماً بعد یک سال کات کنیم
رفتم در رو ببندم که دیدم ا.ت جیمین رو بوس کرد
اعصابم خیلی خورد شد بعد یادم افتاد اینجا عمارت من هست یعنی من میتونم هر کاری دلم بخواد با اونها بکنم
لبخند شیطانی زدم و به بادیگارد ها گفتم بیان جداشون کنن و به اتاق شکنجه ببرنشون
ویو ا.ت
داشتم به جیمین نگاه میکردم که دیدم جونگکوک توی اتاق داره ما رو نگاه میکنه
می خواستم به جیمین بگم بریم که همون لحظه یکی من رو از پشت گرفت
ا.ت : ولم کنننن جیغغغغغ
جیمین : ولش کن وگرنه میزنمت که صدا سگ بدی
ویو جیمین
بعد از اینکه این حرف رو زدم میخواستم برم ا.ت رو نجات بدم که همون لحظه همه جا سیاه شد
ویو جونگکوک
جیمین می خواست بره سمت ا.ت که من با گلدون زدم تو سرش و دستور دادم ببرنش به اتاق شکنجه
و گفتم ا.ت رو ببرن زیر زمین........
ادامه دارد.........
شرطا ۷ تا لایک💕✨💃
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #مافیایی #حمایت_کنید
۱.۸k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.