love inother style پارت52
#love_inother_style #پارت52
#ساکونو #جینیونگ
ساکونو
من:پوووف.بلند شو دیگه
جینیونگ همینطوری خوابیده بودش منم اصابم داغون
من:هوشت آله حیوان قاطر شاتر عنتروک عشق سگ
جینیونگ:جان؟؟؟
من:کثافطططط خیلی خری گمرو بلند رو همه رو شنیدی به رویی خودت نیاوردی من به مخم فشار آوردم
جینیونگ:برو باوا ببینم
من:نمیخوابیا کخ میریزم بهت
جینیونگ:باشه باش
چنان حرص میخوردم که نگو
ماشین واستاد رفتیم پایین محدوده اینجا طوری بود که یه سمت به جنگل یه سمت لب ساحل بود مسابقات شنا و فوتبال ساحلی اونجا بازی میشه و همینطوری خیلی چیزایی دیگه بازی هایی جنگلی هم خیطه دیگه تو جنگله
من:عررررر دریااااا
اومدم بدو کنم که مدیر جلومو گرفت
من:چیه استاد اینبار که شعر تخریب روحیه نمیخونم که
استاد:عزیز جان هردو هم گروهی باید باهم برن
به جینیونگ نگاه کردم دستشو گرفتم و شروع کردم به دویدن
جینیونگ:هوششش خر اسب واستاااا
من:بدو بینم باوا زر نزن!
جینیونگ:باشه خودت خواستی
اون سرعتش بیشتر کرد
من:واستا واستا میخوام تمرین رژه ساحلیمون بکنم
جینیونگ:قبوله
باهم شروع کردیم به حرکت کردن
چیلیکک مدیر ازمون عکس گرفتش
من:ااا مدیر داشتیم
مدیر:خیلی بانمک بودین
من:ازبقیه هم بگیرین باشه
مدیر:واسه چی
من:بعدا بهتون میگم باشه مدیر عزیزم
مدیر:باشه
من:مرسی
داشتم کنار جینیونگ راه میرفتم وراجب چطوری برنده بشیم تو مسابقات دونفری بحث میکردم که یهو
***////****///****
جینیونگ
من:خوب میگی آلان چیکارکنیم
ساکونو:ببین من میگم اگه مسابقات دونفری شدش هرچی فکری بود بسپار من زوری باتو
من:آهان سختت نشه
ساکونو:نها میخوایی من زوری هارو برم تو فکری
باهم زدیم زیر خنده وقتی لج نمیکنه خیلی جذاب تره
*ساکوووونوووو
برگشتیم سمت صدا
ساکونو:وایییی جونگگگگ
دوید سمت پسره من همونطوری مونده بودم تو خماری پرید رو کول پسره ودورگردنش گرفت چنان حرص میخوردم چنان حسادت میکردم نه نمی زارم حالا که فهمیدم دوسش دارم ازم بگیرنش
من:اهم ببخشید ساکونو
ساکونو:ها بله وایی ببخشید معرفی میکنم جونگ جینیونگ هم گروهی من
جونگ:منم جونگ هستم دوست ساکونو
دستشو به سمتم دراز کرد با حرص باهاش دست دادم
من:خوشبختم ببخشیدمادیگه بایدبریم
دست ساکونو گرفتم و باخودم کشیدمش
ساکونو:بعدا میبینمت
من تو دلم:عمرااا بزارم حتی صداشو بشنوی چه برسه ببینیش بله خانوماااا
ساکونو:ویییی بریم اتاقمون ببینیم
من:بریم
وارد اتاق شدیم دوتا تخت یک نفره بود ساکونو سریع ساکشو گذاشت کنار تخت دراز کشید و.گرفت خوابیدش
خیلی بانمک بود
#ساکونو #جینیونگ
ساکونو
من:پوووف.بلند شو دیگه
جینیونگ همینطوری خوابیده بودش منم اصابم داغون
من:هوشت آله حیوان قاطر شاتر عنتروک عشق سگ
جینیونگ:جان؟؟؟
من:کثافطططط خیلی خری گمرو بلند رو همه رو شنیدی به رویی خودت نیاوردی من به مخم فشار آوردم
جینیونگ:برو باوا ببینم
من:نمیخوابیا کخ میریزم بهت
جینیونگ:باشه باش
چنان حرص میخوردم که نگو
ماشین واستاد رفتیم پایین محدوده اینجا طوری بود که یه سمت به جنگل یه سمت لب ساحل بود مسابقات شنا و فوتبال ساحلی اونجا بازی میشه و همینطوری خیلی چیزایی دیگه بازی هایی جنگلی هم خیطه دیگه تو جنگله
من:عررررر دریااااا
اومدم بدو کنم که مدیر جلومو گرفت
من:چیه استاد اینبار که شعر تخریب روحیه نمیخونم که
استاد:عزیز جان هردو هم گروهی باید باهم برن
به جینیونگ نگاه کردم دستشو گرفتم و شروع کردم به دویدن
جینیونگ:هوششش خر اسب واستاااا
من:بدو بینم باوا زر نزن!
جینیونگ:باشه خودت خواستی
اون سرعتش بیشتر کرد
من:واستا واستا میخوام تمرین رژه ساحلیمون بکنم
جینیونگ:قبوله
باهم شروع کردیم به حرکت کردن
چیلیکک مدیر ازمون عکس گرفتش
من:ااا مدیر داشتیم
مدیر:خیلی بانمک بودین
من:ازبقیه هم بگیرین باشه
مدیر:واسه چی
من:بعدا بهتون میگم باشه مدیر عزیزم
مدیر:باشه
من:مرسی
داشتم کنار جینیونگ راه میرفتم وراجب چطوری برنده بشیم تو مسابقات دونفری بحث میکردم که یهو
***////****///****
جینیونگ
من:خوب میگی آلان چیکارکنیم
ساکونو:ببین من میگم اگه مسابقات دونفری شدش هرچی فکری بود بسپار من زوری باتو
من:آهان سختت نشه
ساکونو:نها میخوایی من زوری هارو برم تو فکری
باهم زدیم زیر خنده وقتی لج نمیکنه خیلی جذاب تره
*ساکوووونوووو
برگشتیم سمت صدا
ساکونو:وایییی جونگگگگ
دوید سمت پسره من همونطوری مونده بودم تو خماری پرید رو کول پسره ودورگردنش گرفت چنان حرص میخوردم چنان حسادت میکردم نه نمی زارم حالا که فهمیدم دوسش دارم ازم بگیرنش
من:اهم ببخشید ساکونو
ساکونو:ها بله وایی ببخشید معرفی میکنم جونگ جینیونگ هم گروهی من
جونگ:منم جونگ هستم دوست ساکونو
دستشو به سمتم دراز کرد با حرص باهاش دست دادم
من:خوشبختم ببخشیدمادیگه بایدبریم
دست ساکونو گرفتم و باخودم کشیدمش
ساکونو:بعدا میبینمت
من تو دلم:عمرااا بزارم حتی صداشو بشنوی چه برسه ببینیش بله خانوماااا
ساکونو:ویییی بریم اتاقمون ببینیم
من:بریم
وارد اتاق شدیم دوتا تخت یک نفره بود ساکونو سریع ساکشو گذاشت کنار تخت دراز کشید و.گرفت خوابیدش
خیلی بانمک بود
۴.۶k
۱۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.