سرگذشت واقعی خودمه
قسمت چهارم عشق ویسگونی ❤ ️
چرا بلاکم کردی میناز این شمارمه بهم بزنگ کامنت خوندم اما جوابی ندادم شمارشو سیو کردم اما زنگ نزدم با خودم گفتم اون زمان ک با بقیه گرم گرفته بودی چرا یادی ازم نکردی حالا باز تنها شدی سراغ منو گرفتی من دیگ مث دفعه قبل احمق بازی در نمیارم ک غصه ها تو به من بگی حالت خوب شد بذاری بری
و راستشو بخاین ی جورایی خودمو پیروز میدیدم ک اون توی این مدت بهم فکر میکرده و به محض آنبلاک شدن شمارشو گذاشته چون دیده بودم ک خیلیا دنبالشن و همش سراغشو میگیرن اما هزار بار لعنت به من ک دنیارو اینجوری میدیدم و فکر میکردم واقعا به فکر من بوده
13 اسفند بود که از بیکاری شروع کردم به تک زنگ زدن به مخاطبای گوشیم فقط میخاستم ببینم واسه کی مهمم که بهم زنگ بزنه توی این شماره ها شماره مهران رو هم گرفتم و سریع قطع کردم ک دیدم چند ثانیه بعد اسم مهران افتاد رو گوشیم (شروع ماجرامون ک کاش شروع نمیشد من برای این اتفاق ها و این دوستی تاوان دادم)
#رمان #داستان #سرگذشت
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.