رمان فیک پارت

رمان فیک پارت 15
ج:که یهو یه پیامک امد روی گوشیم باز کردم دیدم یه ناشناسه
اما شمارش برام اشنا بود
نوشته بود اگه میخوایش باید بیای به دیدنم 900میلیون دلار هم باید بیاری
کمی فکر کردم دیدم بچ پسر عموم جکه
( جک پسر عموی جونکوکه اما اول اون عاشق لیسا بوده وقتی فهمیده با جونکوکه عصابش ریده شده و این برارمون تحت تعقیب درسته؟؟ اره پلیسه چون دخترای خوش اندام خوشگلو میدوزده و ب بعضی هاشون ت.جاوز کامل میکنه)
با دیدن این پیام عصبی شدم گوشی رو محکم پرت کردم به سمت دیوار خورد شد اما چون شمارشو بلد بودم رفتم با اون یکی گوشیم ایفون 17نارنجیم شمارش گرفتم که یهو یکی رو پشت سرم حس کردم گفتم
به به اقای جک
هنوزم مثل قبلا بدون سر صدایی
لبخندی زد گفت
علامت جک ک
😈
😈:اوه! خوبه پیشرفت بزرگی داشتی
ج:چرا بردیش؟؟
😈؛ چرا هه واقعا خنده داره
تونستم عشقم لیسامو بردم پیش خودم
ج:داد زدم گفتم
اسم عشق منو به زبون کثیفت نیارر
بگو چی میخوای دلقک تا لیسامو بهم پس بدی
😈:خوبب
هیچی در هر حالت لیسا مال منه
اما اگه اون دختره رزی که دوستشه رو باهام اوکی کنیو 900میلون دلارمی
که میخوامو بهم بده همین بس
کار خیلی سختی هم نیست
ج:عصابم خورد بود میلیون دلارو که چیزی نبود اما مشکل رزی بود
رفتم پیششو......
شرط
لایک 3
کامنت 30
اینه م
این همه رمان رمان نیستیدااا 😑