خیلی کم پیش میومد که بخواد بزنه تو گوشم یا همچین چیزی.بیش
خیلی کم پیش میومد که بخواد بزنه تو گوشم یا همچین چیزی.بیشتر بحث و حاضر جوابی بود که منم هیچوقت کم نمیاوردم همیشه رویا و نیلا و ریحانه رو از مهلکه هایی که راه مینداخت واسشون نجات میدادم.یبار خودم گیر افتاده بودم میگفت باید برای بچه های مدرسه اهنگ بخونم منم میخواستم یه کرم حسابی بریزم برم رو مخش اهنگ تو بودی از ژاک رو از گوشیم گذاشتمو گفتم:اینو خودم خوندم من تو خونه با اهنگام میخونمو ضبط میکنم میتونید گوش بدید درضمن من دختر صاحب بزرگترین شرکت مد ایران شرکت رویال هستم پس سر به سر من نذارید که براتون گرون تموم میشه(پوزخند)
و از اونجا در رفتم غیر از اون تاحالا گیر نیوفتادم
عصر
خیلی خسته کنندس الان دو هفته میگذره و توی اون نبرد فقط جیمین و تهیونگ موندن خیلی سعی کردم از اینکه سر بدست آوردن من همدیگه رو ناکار نکنن منصرفشون کنم ولی هیچ جوره پا پس نمیکشن هرجور که شده میخوان منو بدست بیارن و من بابت این موضوع اصلا خوشحال نیستم و فقط با یه کار میتونم به این کاراشون خاتمه بدم.پس به جین پیام دادم: سلام جین این پیامو برای جیمینو تهیونگ ارسال کن ببینید من یبار بهتون گفتم نمیخوام ازین نزدیکتر باشیم فقط میخوام باهاتون دوست باشم ولی شما به دعوای بچگانه تون ادامه دادین منم دلم نمیخواد بخاطر من اتفاقی برای شما بیوفته یا سر من باهم دعوا کنید پس منم تصمیم گرفتم دیگه ارمی نباشم عاشقتون نباشم عاشق اهنگاتون...کاراتون...رفتارتون....نباشم دیگه هیچ اهنگی ازتون نداشته باشم دیگه یه عکس یا فیلم ازتون نداشته باشم.همینطور که تایپ میکردم گریم گرفته بود تو اتاق تنها بودم پیامو واسش فرستادم گوشیمو خاموش کردم غمگین ترین اهنگ انگلیسیمو گذاشتم و رفتم رو تخت بالای که مال خودم بود لبتاپمو باز کردم روشن کردمو عکساشونو نگاه میکردم تا حذف کنم گریم بند نمیومد نمیتونستم عکسا و اهنگاشونو پاک کنم لبتاپمو بستم و فقط گریه کردم شادی از کلاسش برگشت
شادی:سلام.مبینا؟کجایی چرا جواب نمیدی؟
صدای گریمو شنید و اومد از نردبون تخت بالا
شادی:عه!مبینا؟چیشده؟چه اتفاقی افتاده چرا گریه میکنی؟
مبینا:گوشیمو بده(گوشیش تخت پائینه)
گوشیمو داد پیامی که به جین داده بودم اوردم و دادم بخونه و گفتم:بخاطر این وقتی خوند گوشیمو گذاشت و گفت بیا پایین از رو تخت رفتم پایین دستامو گرفت و کشید و بغلم کرد متقابلا بغلش کردم و محکم فشار دادم
شادی:دیگه بهش فکر نکن باشه؟مطمئنم این دعوا هاشون خیلی زود تموم میشه و یکیشون موفق میشه همیشه هواتو داره
گوشیم پیام اومد دوتا شمارع مثبت هشتادودو بود یکیش نوشته بود تو حق نداری منو عاشق خودت کنی و بعدم منو بذاری و بری(این جیمینه)
دیگری نوشته بود:تو متعلق به منی نمیتونم بذارم.حالا که منو عاشق خودت کردی دیگه نمیتونی عقب بکشی باید تا تهش وایسی(این ته ته هست)
مبینا:شادییییییی(گریه)
دادم بهش بخونه
شادی:ای بابا اینا واقعا میخوانت!ببین نباید ضعیف باشی حالا که همچین کسایی میخوانت تو نباید پا پس بکشی
و از اونجا در رفتم غیر از اون تاحالا گیر نیوفتادم
عصر
خیلی خسته کنندس الان دو هفته میگذره و توی اون نبرد فقط جیمین و تهیونگ موندن خیلی سعی کردم از اینکه سر بدست آوردن من همدیگه رو ناکار نکنن منصرفشون کنم ولی هیچ جوره پا پس نمیکشن هرجور که شده میخوان منو بدست بیارن و من بابت این موضوع اصلا خوشحال نیستم و فقط با یه کار میتونم به این کاراشون خاتمه بدم.پس به جین پیام دادم: سلام جین این پیامو برای جیمینو تهیونگ ارسال کن ببینید من یبار بهتون گفتم نمیخوام ازین نزدیکتر باشیم فقط میخوام باهاتون دوست باشم ولی شما به دعوای بچگانه تون ادامه دادین منم دلم نمیخواد بخاطر من اتفاقی برای شما بیوفته یا سر من باهم دعوا کنید پس منم تصمیم گرفتم دیگه ارمی نباشم عاشقتون نباشم عاشق اهنگاتون...کاراتون...رفتارتون....نباشم دیگه هیچ اهنگی ازتون نداشته باشم دیگه یه عکس یا فیلم ازتون نداشته باشم.همینطور که تایپ میکردم گریم گرفته بود تو اتاق تنها بودم پیامو واسش فرستادم گوشیمو خاموش کردم غمگین ترین اهنگ انگلیسیمو گذاشتم و رفتم رو تخت بالای که مال خودم بود لبتاپمو باز کردم روشن کردمو عکساشونو نگاه میکردم تا حذف کنم گریم بند نمیومد نمیتونستم عکسا و اهنگاشونو پاک کنم لبتاپمو بستم و فقط گریه کردم شادی از کلاسش برگشت
شادی:سلام.مبینا؟کجایی چرا جواب نمیدی؟
صدای گریمو شنید و اومد از نردبون تخت بالا
شادی:عه!مبینا؟چیشده؟چه اتفاقی افتاده چرا گریه میکنی؟
مبینا:گوشیمو بده(گوشیش تخت پائینه)
گوشیمو داد پیامی که به جین داده بودم اوردم و دادم بخونه و گفتم:بخاطر این وقتی خوند گوشیمو گذاشت و گفت بیا پایین از رو تخت رفتم پایین دستامو گرفت و کشید و بغلم کرد متقابلا بغلش کردم و محکم فشار دادم
شادی:دیگه بهش فکر نکن باشه؟مطمئنم این دعوا هاشون خیلی زود تموم میشه و یکیشون موفق میشه همیشه هواتو داره
گوشیم پیام اومد دوتا شمارع مثبت هشتادودو بود یکیش نوشته بود تو حق نداری منو عاشق خودت کنی و بعدم منو بذاری و بری(این جیمینه)
دیگری نوشته بود:تو متعلق به منی نمیتونم بذارم.حالا که منو عاشق خودت کردی دیگه نمیتونی عقب بکشی باید تا تهش وایسی(این ته ته هست)
مبینا:شادییییییی(گریه)
دادم بهش بخونه
شادی:ای بابا اینا واقعا میخوانت!ببین نباید ضعیف باشی حالا که همچین کسایی میخوانت تو نباید پا پس بکشی
۷.۷k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.