گفت اینا که هی بالا پایین میکنن میرن اون بالابالاها توو آسمون و ...

.
_گفت : اینا که هی بالا پایین میکنن؛ میرن اون بالابالاها توو آسمون و میان پایین، اینا اسمشون چیه؟
.
_گفتم : پرنده ن
.
_گفت : نه! اینا که هی بی قرارن، هی بال بال میزنن، دلشون انگار تنگِ یکیه، اینا اسمشون چیه؟
.
_گفتم : پرنده ن
.
_گفت : اینا که روزی صد دفه با دریا خدافظی میکنن و قسم میخورن که برنگردن، اینا که با چشِ گریون دریا رو میبوسن، میرن توو آسمون، بعد دلشون طاقت نمیاره و دوباره برمیگردن سمت دریا، اینا اسمشون چیه؟
.
_گفتم : پرنده ن
.
_گفت : اینا که به هیشکی اعتماد ندارن، اینا که از دست هیشکی دونه نمیخورن، از همه میترسن؛
اینا که انگار یکی قالشون گذاشته،
اینا که هی لب اسکله می شینن،
زل میزنن اون دور دورا،
هی منتظرِ یکی أن که بیاد
اون یکی هم هی نمیاد،
اینا که انگار هی یکی رو صدا می زنن
بعد اون یکی هی نمیشنفه صداشونو،
اینا ینی پرنده ن؟
.
_گفتم : آره، پرنده ن
.
_گفت : هه! من این همه سال فک میکردم اسمم مَمَدِ ، نگو منم پرنده م!
#بابک_زمانی_
دیدگاه ها (۱۳)

دیدم یه چند دقیقه ای سرش تو گوشی بود..مدام یه نگاه به گوشی م...

آخرین حرف هایمان را زدیمدلت گیرِ من بود اما قصدِ رفتن داشتی....

✨ ما قول های زیادی به هم داده بودیم ، مثلا قول داده بودی چشم...

روزیمن چهل ساله میشومو موهایم جو گندمیحتمابازهم شبها تنهایی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط