دوپارتی (اخر)
دوپارتی (اخر)
*وقتی رفتی بار و ساعت ۲ شب برمیگردی و...
(اسلاید دوم لباس ا.ت برای رفتن به بار)
زنگ زدم به هانا و گفتم
+هانا من آماده ام
=عه چه خوب منم دم درم بیا بیرون
+اوکی
گوشی رو قطع کردم و رفتم به سمت در و بازش کردم و بعد از بستنش در را قفل کردم و رفتم به سمت ماشین هانا و سوار شدم
+سلام عزیزم چه خوشگل شدی
=سلام معلومه که خوشگل میشم توهم خوشگلی عشقم...وای این لباس چیه فیلیکس ببینه میکشتت
+از عمد پوشیدم
=باش
با هانا رفتیم سمت بار و وارد که شدیم بوی الکل و سیگار رفت در ریه هایم وبی اهمیت ندادم و با هانا رفتیم روی یکی از مبل ها نشستیم و هانا رفت تا کمی ویسکی بیاره و منم به دختر پسر های اطرافم نگاه کردم که داشتن همو میخوردن 🤣
چشمم خورد به رو برو که یه مبل بود و یه پسر روش نشسته و یکم برام آشنا بود کمی که دقت کردم دیدم که درسته اون فیلیکس بود ولی اینجا چیکار میکنه
باید هرچه زودتر از اینجا برم وگرنه میکشتم
هانا سریع اومد کنارم و گفت
=ببخشید دوست پسرم مریض شده باید برم پیشش تو میخوای بمون
+عامممم....باشه عزیزم برو
هانا رفت و منم یه نگاهی کردم دیدم وای نه فیلیکس داره میاد طرفم که یهو اومد و کنارم نشست و دستشو انداخت دور گردنم
_بیبی اینجا چیکار میکنی
+خب خسته بودم اومدم اینجا
_ولی به فکر تنبیه اینم بودی
+نه لطفا خستمه
_نه نه دیگه خودت خواستی
فیلیکس یه بوسه طولانی با لب هایم داشت و بعد ازم جدا شد و گفت
_امشب برات سخت میگذره بیب
امیدوارم خوشتون بیاد 💜😈
(بچه ها نظرتون چیه که فیک هامو پاک کنم و به جاش تکپارتی و اینا بذارم)
*وقتی رفتی بار و ساعت ۲ شب برمیگردی و...
(اسلاید دوم لباس ا.ت برای رفتن به بار)
زنگ زدم به هانا و گفتم
+هانا من آماده ام
=عه چه خوب منم دم درم بیا بیرون
+اوکی
گوشی رو قطع کردم و رفتم به سمت در و بازش کردم و بعد از بستنش در را قفل کردم و رفتم به سمت ماشین هانا و سوار شدم
+سلام عزیزم چه خوشگل شدی
=سلام معلومه که خوشگل میشم توهم خوشگلی عشقم...وای این لباس چیه فیلیکس ببینه میکشتت
+از عمد پوشیدم
=باش
با هانا رفتیم سمت بار و وارد که شدیم بوی الکل و سیگار رفت در ریه هایم وبی اهمیت ندادم و با هانا رفتیم روی یکی از مبل ها نشستیم و هانا رفت تا کمی ویسکی بیاره و منم به دختر پسر های اطرافم نگاه کردم که داشتن همو میخوردن 🤣
چشمم خورد به رو برو که یه مبل بود و یه پسر روش نشسته و یکم برام آشنا بود کمی که دقت کردم دیدم که درسته اون فیلیکس بود ولی اینجا چیکار میکنه
باید هرچه زودتر از اینجا برم وگرنه میکشتم
هانا سریع اومد کنارم و گفت
=ببخشید دوست پسرم مریض شده باید برم پیشش تو میخوای بمون
+عامممم....باشه عزیزم برو
هانا رفت و منم یه نگاهی کردم دیدم وای نه فیلیکس داره میاد طرفم که یهو اومد و کنارم نشست و دستشو انداخت دور گردنم
_بیبی اینجا چیکار میکنی
+خب خسته بودم اومدم اینجا
_ولی به فکر تنبیه اینم بودی
+نه لطفا خستمه
_نه نه دیگه خودت خواستی
فیلیکس یه بوسه طولانی با لب هایم داشت و بعد ازم جدا شد و گفت
_امشب برات سخت میگذره بیب
امیدوارم خوشتون بیاد 💜😈
(بچه ها نظرتون چیه که فیک هامو پاک کنم و به جاش تکپارتی و اینا بذارم)
۱۰.۰k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.