part

part:8
[بغلش کردم و موهاشو نوازش کردمو بوسیدم...کم کم آروم شدو منم اشکاشو پاک کردم و موهاشو از جلو چشاش جمع کردم دیدم یه پسر داره نزدیک می شه]
...: ها؟...اریس تویی؟...حالت خوبه؟...
اریس: آره خوبم
آلن: این کیه اریس؟*جدی*
...: خودت کی هستی؟
اریس: نیت این آلنه...آلن این نیته
نیت: عجیبه...تا حالا ندیدم به پسری اینقدر نزدیک باشی...البته به غیر خودم
آلن: چی؟...اریس!؟ این پسر چی بلغور میکنه؟!*عصبانی*
اریس: آ...آروم باش
آلن: این با تو چیکار داره شما چه رابطه ای با هم دارین؟!*عصبانی*
اریس: راستش...آلن اون—
نیت: من دوست پسرشم که چی؟ تو کی هستی که اینقدر بهش نزدیکی؟
اریس: نیت اون داداشمه
آلن: فقط داداش؟؟چرا بهم نگفتی دوست پسر داری؟...*عصبانی*
اریس: چون هم ناراحت می شدی هم عصبانی...*عصبانی*
نیت: اریس امروز یه مهمونی دارم خونم تو هم میای مگه نه؟
اریس: آره من—
آلن: ببین اریس اجازه نداری بدون در نظر گرفتن من کاری کنی!!*فریاد*
اریس: توهم اجازه نداری سرم داد بزنی*فریاد*
آلن: من ازت بزرگ ترم و تنها کسیم که تنهات نگذاشته!!*فریاد*
اریس: برام احمیتی نداره من ازت متنفرم!!تو دیگه داداش من نیستی!!!*فریاد*
[از اونجا رفتم یه سر درد خیلی بد داشتم رفتم سمت شرکت]
*چند دقیقه بعد*
«شرکت»
منشی: آقا چند تا—
آلن: برو بیرون و خودت یه کاری شون بکن
منشی: اما—
آلن: همین که گفتم!...
منشی: بله
[رفت بیرون منم عصاب نداشتم یه شیشه ویسکی آوردم و شروع کردم به خوردن...خیلی عصبانی بودم دلم میخواست اون پسره رو بکشم...درسته خیلی به اریس سخت میگیرم اما اون بدون اجازه رفته دوست پسر برا خودش جور کرده!!...یکی داره در می زنه..]
وینسنت: اجازه هست؟*در رو باز کرد و اومد داخل*
آلن: آره بیا...
⁦乁⁠༼⁠☯⁠‿⁠☯⁠✿⁠༽⁠ㄏ⁩
....ادامه دارد....
دیدگاه ها (۲)

part:9[اومد کنارم نشست...و برای خودش ویسکی ریخت]وینسنت: چی ش...

part:10*6 ساعت بعد*[از خواب بیدار شدم دیدم اریس نیست، حتماً ...

part:7*چند ساعت بعد*[وقتش بود برم مدرسه اریس...از اتاقم اومد...

part:6*فردا صبح*"ویو آلن"[از خواب بیدار شدم دیدم هنوز اریس ب...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵⁷میخواست از کنارم رد شه که دستشو گرفتم...

هنوز تو یه آب بودیم که من محکم به دیوار لبه ی استخر خوردم از...

پارت ۷ویو کوک:فلش بک به ۲ ماه پیش چند وقت پیش یکی از نگهبانا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط