مثلث عشقی♡∆
☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆
سوزو: سلام بابابزرگ والریو!
والریو: سلام کوچولوی من چطوری عزیزم
*لیلی از بغل بابابزرگش اومد بیرون *
سوزو: خوبم بابایی
*سوزومه رفت مامانبزرگش رو بغل کرد*
سوزو: خاله ایشل کجاست؟ دلم خیلی براش تنگ شده
*یهو یه صدای آشنا اومد*
سوزومه کوشولوو
سوزو: خاله!!
* ایشل لپش رو کشید*
ایشل: چندبار بگم خاله صدام نکن! لامصب ما شش سال تفاوت سنی داریمم!
سوزو: باشه باشه خالهههه، شیکر خوردممم
*و هردو خندیدن*
*یهو گوشی والریو زنگ خورد*
والریو: عزیزم، سوزو رو ببر داخل حتما خسته اس
*همسر والریو و مادربزرگ سوزو، ماهورا، سوزومه رو با ایشل داخل عمارت برد*
"اقا یه نکته، مامانبزرگ سوزو ژاپنیه و پدربزرگش ایتالیایی، اوکی؟ "
*ماهورا بردشون داخل و والریو گوشی رو جواب داد*
والریو: به به، ریندو عضو عزیز بونتن، چه خبر؟
ریندو: پلیس رد عمارتو زده، اگه اوکیی یه مدت بیایم پیشت؟
والریو: حتما، مشکلی نیست، اینجور اتحادمون قوی تر میشه، کی میرسید
ریندو: حدود امشب
والریو: پس منتظریم
*و گوشی رو قطع کرد و رفت داخل*
*ایشل سوزو رو برد تو اتاق*
سوزو: ایشل، نمیدونی چیا پشت سر گذاشتم
ایشل: بگو ببینم
*سوزو کل داستانو تعریف کرد*
ایشل: یا خدا، ببین، یعنی درست فهمیدم؟ دوتا رئیس مافیای یاندره عاشقت شدن؟ و مامان باباتو شکنجه کردن؟ الانم فراری هستی؟؟
سوزو: اوهوم... یکم دارکه
ایشل: نگران نباش، اینجا دیگه جات امنه، اسم گروه مافیاییشون چی بود؟
سوزو: فکر کنم بونتن بود، اره
ایشل: سانو مانجیرو و کروکاوا ایزانا عاشقت شدن؟؟!!!!!؟؟؟
سوزو: ششششس!!! ایشل! دیوونه شدی؟؟ چرا اینقدر بلند میگی، و آره... خودشونن
ایشل: میدونی که تو بد دردسری هستی دیگه؟
سوزو: آره
*ایشل بغلش کرد*
ایشل: دیگه نمیزارم کسی اذیتت کنه، به هرحال من خاله ی خفنتماااا، هاهاهاها😎💪🏻
*و سوزو خندید*
ایشل: به من میخندید ها؟؟؟ پس ضربه ی آتشین خنده ی منو بچشش!!
*و شروع به قلقلک سوزو کرد و خنده های هردو اتاقو برداشته بود*
*اقا ببینین دیگه شب شد و مایکی و ایزانا و همه رسیدن و تو اتاق کار والریو توی عمارت جمع شدن و سوزو با یه لباس بلند حریری خوشگل و ناناز و موهای بافته شده اومد پایین*
ایشل: اوف خوشگلههه!!
سوزو: ایشل!!
ماهورا: دخترم، برو بابابزرگت رو با دوستاش صدا کن برا شام
سوزو: دوستای بابابزرگ اینجان؟؟
ماهورا: اره میخوان یه چند وقت بمونن
*سوزو با ذوق رفت و درو که باز کرد... نفس کشیدن یادش رفت و غریزی یه قدم عقب رفت*
*همه ی اعضای بونتن با شوک به سوزو نگاه میکردن*
مایکی/ایزانا: سوزومه..؟
*سوزو سریع درو قفل کرد*
☆پایان این پارت☆
☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•
لیلی: لذت ببرید از جنجال جدید
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.