وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه
وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه و.....
ا.ت:پشت سرم دیدم که اون فیلیکسه
اینجا چیکارمیکنی برو بیرون الان یکی میاد هیونجین بفهمه میکشتت
فیلیکس:بخاطر این مرتیکه از من جداشدی
ا.ت:فیلیکس اینطور نیست من میخواستم ازت جدا بشمو جداشدم من هیونجین و دوست دارم با تمام وجودم
فیلیکس:امکان نداره این چرت و پرت ها رو جلو من مگو من که میدونم تهدیدت کردهه(باداد)
ا.ت:چرا امکان نداره من عاشقش شدم و دیگه تورو دوست ندارم از زندگیم برو بیرون داشتم میرفتم که دستمو کشید و لباشو گذاشت رو لبام
هرطوری تقلا میکردم که ازم جدا بشه جدا نمشد
فیلیکس:همکاری کم من که میدونم عاشق بوسه های منی
ا.ت:داشت همینطور لبامو بوس میکرد که یهو صدای مشت زدن آوند برگشتم دیدم هیونجین داره فیلیکس و میزنه
هیونجین بس کن لطفا کشتیش خواهش میکنم
هیونجین:برو گمشو اونور تا بلایی سر تو نیوردم
مرتیکه عوضی چطور تونستی دست به اموال من بزنی(مشت زدن)
فیلیکس:به راحتی چون اون ماله منه و اموال توهم نیست
هیونجین:دهنتو ببند
دست از زدن فیلیکس برداشتمو رفتم دست ا.ت و گرفتم و از مهمونی رفتیم بیرون
ا.ت:هیونجین دستم درد گرفت یکم آروم تر
هیونجین:دهنتو ببند تا همین وسط به فا*کت ندادم
ا.ت:بعد از اون حرفش دیگه خفه شدم
بعد از ۱۵ دقیقه رسیدم خونه پیاده شدو دست منم گرفت و منو پیاده کرد
هیونجین:آجوما(باداد)
آجوما:بله ارباب چیزی شده
هیونجین:سریع برو خونت
آجوما:چشم ارباب
ا.ت:با این داد هایی که هیونجین میزد فهمیدم گه کارم ساختس
بعد از اینکه آجوما رفت هیونجین دستمو گرفت رفتیم تو اتاق و منو پرت کرد رو تخت
هیونجین:لباس باز که میپوشی دشمنه منو میبوسی بنظرت چند راند داشته باشیم هان
ا.ت:هیونجین معذرت میخوام قول میدم دیگه تکرار نشه(بابغض)
هیونجین:نه بیب واسه معذرت خواهی دیره😈
ا.ت:.....
ا.ت:پشت سرم دیدم که اون فیلیکسه
اینجا چیکارمیکنی برو بیرون الان یکی میاد هیونجین بفهمه میکشتت
فیلیکس:بخاطر این مرتیکه از من جداشدی
ا.ت:فیلیکس اینطور نیست من میخواستم ازت جدا بشمو جداشدم من هیونجین و دوست دارم با تمام وجودم
فیلیکس:امکان نداره این چرت و پرت ها رو جلو من مگو من که میدونم تهدیدت کردهه(باداد)
ا.ت:چرا امکان نداره من عاشقش شدم و دیگه تورو دوست ندارم از زندگیم برو بیرون داشتم میرفتم که دستمو کشید و لباشو گذاشت رو لبام
هرطوری تقلا میکردم که ازم جدا بشه جدا نمشد
فیلیکس:همکاری کم من که میدونم عاشق بوسه های منی
ا.ت:داشت همینطور لبامو بوس میکرد که یهو صدای مشت زدن آوند برگشتم دیدم هیونجین داره فیلیکس و میزنه
هیونجین بس کن لطفا کشتیش خواهش میکنم
هیونجین:برو گمشو اونور تا بلایی سر تو نیوردم
مرتیکه عوضی چطور تونستی دست به اموال من بزنی(مشت زدن)
فیلیکس:به راحتی چون اون ماله منه و اموال توهم نیست
هیونجین:دهنتو ببند
دست از زدن فیلیکس برداشتمو رفتم دست ا.ت و گرفتم و از مهمونی رفتیم بیرون
ا.ت:هیونجین دستم درد گرفت یکم آروم تر
هیونجین:دهنتو ببند تا همین وسط به فا*کت ندادم
ا.ت:بعد از اون حرفش دیگه خفه شدم
بعد از ۱۵ دقیقه رسیدم خونه پیاده شدو دست منم گرفت و منو پیاده کرد
هیونجین:آجوما(باداد)
آجوما:بله ارباب چیزی شده
هیونجین:سریع برو خونت
آجوما:چشم ارباب
ا.ت:با این داد هایی که هیونجین میزد فهمیدم گه کارم ساختس
بعد از اینکه آجوما رفت هیونجین دستمو گرفت رفتیم تو اتاق و منو پرت کرد رو تخت
هیونجین:لباس باز که میپوشی دشمنه منو میبوسی بنظرت چند راند داشته باشیم هان
ا.ت:هیونجین معذرت میخوام قول میدم دیگه تکرار نشه(بابغض)
هیونجین:نه بیب واسه معذرت خواهی دیره😈
ا.ت:.....
۱۰.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.