P2

ویو هانا
بعد خداحافظی با مهمونا دیگه همه باغ خالی شده بود
بابام اینا هم رفته بودن ولی نینا و مین هو هنوز بودن
مین هو:خب خب خانم پارک تبریک میگم بهتون
-پارک نه جئون این صدبار
+آره دیگه من الان دیگه خانم جئونم هاهاها
یهو دیدم تهیونگ از در وارد شد(کیا دلشون واسه ته ته تنگ شده بود من که خیلی🥺)
+تهیونگگگگگگگ
لباسمو گرفتم و دویدم سمتش پریدم تو بغلش اونم منو بلند کردو چرخوند
+عزیزم چرا دیر کردیییی
÷ببخشید تازه الان رسیدم کره
+به هرحال عروسیم که تموم شد
÷اشکالی نداره،چقدر خوشگلتر شدی توی این لباس
+واقعاااا
÷خب معلومه،بهت تبریک میگم
+ممنون
تهیونگ برگشت سمت کوک که منم برگشتم دیدم با اعصبانیت بهمون زل زده
÷ببین کی اینجا حسودی کرده مستر جئوننن
مین هو:آره آره نگاهش کن داداش آروم باش رگ گردنتو نترکونی😂😂
+عههه عشقمو اذیت نکنین
رفتم جونگکوکو بغل کردم
÷هرچی پرنسسا بگن😂
یهو دیدم جونگکوک زیر باسنمو گرفت منو یه دستی بلندم کرد و راه افتاد
-خداحافظ همگی من این پرنسسو بدوزدم ببرم
+بای باییی

تا همینجا تونستم بنویسم فعلا
دیدگاه ها (۱۵)

P3

P4

فصل دوم

های بچه ها میخاستم بگم فصل یک این فیک تموم شد منتظر فصل

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط