ادامه ی پارت ۸
ادامه ی پارت ۸
جونگکوک ویو
رفتم ات رو بغل کردم و لباسش رو درست کردم و کتم رو در آوردم و انداختم رو شونه هاش و داشت گریه میکرد برآید استایل بغلش کردم و بردمش تو ماشین گذاشتمش رو صندلی و راه افتادیم
ات : جانگکوکا ازم ناراحتی
جونگکوک : تو که کاری نکردی اون عوضی بود ولی من بهت گفتم لباست باز بود
ات سرش رو میزاره رو پای جونگکوک و دستش رو میگیره
ات : ببخشید دیگه تکرار نمیشه
جونگکوک : هوم امیدوارم
ات پامیشه و لبای جونگکوک رو میبوسه
ات : دوست دارم
جونگکوک: من بیشتر دوست دارم نفسم
پایان
جونگکوک ویو
رفتم ات رو بغل کردم و لباسش رو درست کردم و کتم رو در آوردم و انداختم رو شونه هاش و داشت گریه میکرد برآید استایل بغلش کردم و بردمش تو ماشین گذاشتمش رو صندلی و راه افتادیم
ات : جانگکوکا ازم ناراحتی
جونگکوک : تو که کاری نکردی اون عوضی بود ولی من بهت گفتم لباست باز بود
ات سرش رو میزاره رو پای جونگکوک و دستش رو میگیره
ات : ببخشید دیگه تکرار نمیشه
جونگکوک : هوم امیدوارم
ات پامیشه و لبای جونگکوک رو میبوسه
ات : دوست دارم
جونگکوک: من بیشتر دوست دارم نفسم
پایان
۱۵.۴k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.