پارت بیستم

پارت بیستم

اونیکس:باشه خودت خواستی

از پشت برداشت منو
هییی عوضییی داری چیکار میکنی

اونیکس:تا نگی هیجا نمیری

کجا داری میبیریمممم
وایسااا


گذاشتم زمین تو حیاط

اونیکس:خب؟

خب ؟

اونیکس:ماری ادامو در نیار چه غلطی میکردی اونجا؟

غلط تو کردی با ...
به توام هیچ ربطی ندارع
اصلا از اولشم نباید بهت رو میدادم
احمقی از من بود که با کسی مثل تو دارم بحث میکنم

اینو با عصبانیت گفتم و رفتم

رسیدم ماشین پشتتم نگا نکردم

لنا:خوبع تشریف آوردین

ببخشید لنا کارم طول کشید

لنا:فدا سرت خب بریم؟

اره
ماشینو روشن کردم و رفتیم

یه لباس لختی مشکی جذب واسه خودم خریدم با یه عطر خیلی خفن و رژ بارنگ جگری با یه پشم خفن
و لنا واسه خودش یه چنتا لوازم آرایشی و کت خرید
دیگه داشتیم میرفتیم به سرما هوا سرد میشد واسه همین یه چنتا پوتین هم خریدم

لن:واییی خسته شدم

آره منم خب کجا بریم نظر بده

لنا:هرجایی اوکیه

رفتیم و یه قهوه زدیم
و بعدش رفتیم ماساژ صورت یکم جون بدم به خودم

بعد ۵ ساعت بیرون بودن بلاخره لنا رو گذاشتم خونش و خودمم برگشتم

مامانم:ماری جونم برگشتی

آره مامان
بابا هنوز برنگشته!؟

مامانم:نه هنوز جلسه داشت الاناست که برسه تو برو لباستو عوض کن به چارین میگم میزو آماده کنه

باشه مامان

رفتم بالا و لباس راحتیمو پوشیدم یه آبی به روم زدم
گوشیمم باتریش تموم شده بود زود گذاشتم شارژ

۱۵ دقیقه بعد

چارلین:ماری خانوم میتونم بیام تو ؟

آره

چارلین:ماری خانم ،بانو گفتن که بیاین پایین برای شام

باشه تو برو بیام

چارلین:چشم

خب رفتم پایین