پارت بیستو دومم

پارت بیستو دومم

بدون هیچ حرفی پاشدم و با عصبانیت رفتم اتاقم درم قفل کردم

مامانم:ماری؟دخترم فداتشم ما فقط نگرانیم ناراحت نباش قربونتشم

بابام:ماری بابا؟صدامو میشنوی؟دخترم من نگرانم اینجوری واس خودتم خوبه


هوفففف از دست ت اونیکس خیلی بیشعوریییی
همش به خاطر اونه
اوسکلللل عوضیییی

زنگ زدم به اونیکس

اونیکس:آلو؟پرنسسم؟

کوفت پرنسسم فقط زنگ زدم بگم که خیلی بیشعوریی

همینو گفتمو گوشی رو قطع کردم

هوفففف گندش بزنن
حالم اوکی نی بذار زنگ بزنم به لنا بریم عرق خوری

لنا:الو؟

الو سلام خوبی لنا

لنا:سلام قربونت خوبم

لنا تایمت آزادع؟

لنا:آره فداتشم چیزی شده؟

ن فقط میخوام بریم عرق خوری میای؟

لنا:آره میام چیزی شدع؟

باشه پس نیم ساعت دیگه دم درم اونجا بهت میگم

لنا:باشه میبینمت

باشه خدافظ

خب پاشدم که حاضر شم لباس مشکی که تازه خریده بودمو پوشیدم با همون ادکلن خفتش و رژ و پشم

آماده شدم آخیشش حالم جور شد
خیلی خفن شدمم

۱۰دقیقه بعد "

لنا دم درم میای؟

لنا:اومدم

اومد و سوار شد

لنا:خوبی فداتشم کدوم عرق خوری میریم ؟

اون بزرگه

لنا: باشع
دیدگاه ها (۰)

پارت بیستو سوممخب رسیدیم وارد شدیمنشستیم و عرق سفارش دادیم ک...

پارت بیستو چهارماونیکس**گوشی لنا رو برداشتم زنگ زدم به دادا...

پارت بیستو یکمسلام بابا بابام:سلام خوشگل بابا خوبی ؟بیا شامت...

پارت بیستماونیکس:باشه خودت خواستی از پشت برداشت منو هییی ع...

پارت هفدهمگوشیم دارع زنگ میزنه الو؟اونیکس:سلام خوبی تا فهمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط