My Brother
پارت 6
تا اینکه گوشی جیهوپ زنگ خورد
جیهوپ: الو
ناشناس: جانگ تویی
جیهوپ: بله خودمم شما
ناشناس: ههه فکر کنم الان داری دنبال خواهر کوچولوت میگردی مگه نه..
جیهوپ: عوضی خواهر من پیشه تو هست
ناشناس: بهتره باهام درست حرف بزنی جانگ یا بهتر بگم جی... هوپ... یه ادرس بهت میدم زود خودتو برسون اون دوستای عوضیتم بیار باخودتت (هویی با پسرام درست حرف بزن)
پایان مکالمه
نامجون: چیشد کی بود
جیهوپ: کسی که جینهو رو گروگان گرفته
جیمین: حالا باید چیکار کنیم
جیهوپ: ادرس داده باید بریم اونجا
ویو ادمین
همه پسرا باهم رفتن سمت ادرس اونجا ادرس یه کارخونه خرابه بود
پسرا از ماشین پیاده شدن و رفتن سمت در ورودیه کارخونه
ویو جیهوپ
باورم نمیشه جینهو ابجی کوچولوی من چند ساعت داخل این خرابه بوده الان یعنی حالش خوبه... داشتیم دنباله جینهو میگشتیم که یهو از یه اتاق یه صدا اومد رفتیم سمت اتاق یه مرد پشت به ما روی صندلی نشسته بود
دستایار مرده: اوهه رئیس اومدن
مرده برگشت سمت پسرا
جیهوپ: الکس....
الکس: ببین کی اینجاست جیهوپ رفیق قدیمی
جیهوپ: چرا خواهرمو گروگان گرفتی الکس
الکس: بهت گفته بودم ازت انتقام میگیرم جیهوپ
جیهوپ: باور کن من اونکارو نکردم اون خودش خودشو انداخت پایین
الکس.: توی عوضی باعث شدی عشقه من بمیره تو اونو کشتی جیهوپپپپپ
جیهوپ: اگه میخوای انتقام بگیری از من انتقام بگیر نه از خواهرم..
الکس: نه... تو عشفمو ازم گرفتی و باعث عذابم شدی حالا نوبته منه
ویو ادمین
الکس به دستیارش اشاره کرد که برن جینهو رو بیارن
ولی مگه اون اتفاق چقدر بزرگ بود که الان جینهو باید تاوانشو پس میداد
ویو جیهوپ
وقتی جینهو رو اوردن تمام بدنش کبود بود و از گپشه لبش خون میومد و شالوارش خونی بود وایسا.. چرا شلوارش خونه
جینهو: داداشی (اروم)
جیهوپ: عوضی چطور تونستی همچین کاری کنی هااا اون هنوز 5 سالشه
ویو ادمین
جیهوپ میخواست بره الکس رو بزنه که تهیونگ و کوک جلوشو گرفتن
ویو جین
دیگه طاقتم تموم شده بود پس گفتم: هویی تو مگه جیهوپ چیکارت کرده که این بلا رو داری سرش میاری
الکس: اون.......
🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂
شرط
لایک12
کامنت10
فالو 2
🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂
بچه ها ...
چرا بعضیاتون جوری با من رفتار میکنید انگار رئیس من هستید و من وظیفمه برای شما فیک بنویسم .. من فقط برای سرگرمی خودم مینویسم... و شما حق بی احترامی به من رو ندارید.اینجا پیجه منه و من هرچی دلم میخواد میتونم بزارم
توی کامنت پارت 5 My Brother یه کسی اومده گفته تو بخاطر فالوور شرط میزاری
من شرطا رو میزارم تا بهم انرژی بدین و تا شرطا برسه یکم استراحت کنم و به درخواستی های دیگه برسم...
اون طرفم که اینجوری بهم گفت رو کاری کردم که دیگه فیکام براش نیاد....
تا اینکه گوشی جیهوپ زنگ خورد
جیهوپ: الو
ناشناس: جانگ تویی
جیهوپ: بله خودمم شما
ناشناس: ههه فکر کنم الان داری دنبال خواهر کوچولوت میگردی مگه نه..
جیهوپ: عوضی خواهر من پیشه تو هست
ناشناس: بهتره باهام درست حرف بزنی جانگ یا بهتر بگم جی... هوپ... یه ادرس بهت میدم زود خودتو برسون اون دوستای عوضیتم بیار باخودتت (هویی با پسرام درست حرف بزن)
پایان مکالمه
نامجون: چیشد کی بود
جیهوپ: کسی که جینهو رو گروگان گرفته
جیمین: حالا باید چیکار کنیم
جیهوپ: ادرس داده باید بریم اونجا
ویو ادمین
همه پسرا باهم رفتن سمت ادرس اونجا ادرس یه کارخونه خرابه بود
پسرا از ماشین پیاده شدن و رفتن سمت در ورودیه کارخونه
ویو جیهوپ
باورم نمیشه جینهو ابجی کوچولوی من چند ساعت داخل این خرابه بوده الان یعنی حالش خوبه... داشتیم دنباله جینهو میگشتیم که یهو از یه اتاق یه صدا اومد رفتیم سمت اتاق یه مرد پشت به ما روی صندلی نشسته بود
دستایار مرده: اوهه رئیس اومدن
مرده برگشت سمت پسرا
جیهوپ: الکس....
الکس: ببین کی اینجاست جیهوپ رفیق قدیمی
جیهوپ: چرا خواهرمو گروگان گرفتی الکس
الکس: بهت گفته بودم ازت انتقام میگیرم جیهوپ
جیهوپ: باور کن من اونکارو نکردم اون خودش خودشو انداخت پایین
الکس.: توی عوضی باعث شدی عشقه من بمیره تو اونو کشتی جیهوپپپپپ
جیهوپ: اگه میخوای انتقام بگیری از من انتقام بگیر نه از خواهرم..
الکس: نه... تو عشفمو ازم گرفتی و باعث عذابم شدی حالا نوبته منه
ویو ادمین
الکس به دستیارش اشاره کرد که برن جینهو رو بیارن
ولی مگه اون اتفاق چقدر بزرگ بود که الان جینهو باید تاوانشو پس میداد
ویو جیهوپ
وقتی جینهو رو اوردن تمام بدنش کبود بود و از گپشه لبش خون میومد و شالوارش خونی بود وایسا.. چرا شلوارش خونه
جینهو: داداشی (اروم)
جیهوپ: عوضی چطور تونستی همچین کاری کنی هااا اون هنوز 5 سالشه
ویو ادمین
جیهوپ میخواست بره الکس رو بزنه که تهیونگ و کوک جلوشو گرفتن
ویو جین
دیگه طاقتم تموم شده بود پس گفتم: هویی تو مگه جیهوپ چیکارت کرده که این بلا رو داری سرش میاری
الکس: اون.......
🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂
شرط
لایک12
کامنت10
فالو 2
🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂🤍🫂
بچه ها ...
چرا بعضیاتون جوری با من رفتار میکنید انگار رئیس من هستید و من وظیفمه برای شما فیک بنویسم .. من فقط برای سرگرمی خودم مینویسم... و شما حق بی احترامی به من رو ندارید.اینجا پیجه منه و من هرچی دلم میخواد میتونم بزارم
توی کامنت پارت 5 My Brother یه کسی اومده گفته تو بخاطر فالوور شرط میزاری
من شرطا رو میزارم تا بهم انرژی بدین و تا شرطا برسه یکم استراحت کنم و به درخواستی های دیگه برسم...
اون طرفم که اینجوری بهم گفت رو کاری کردم که دیگه فیکام براش نیاد....
۸.۶k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.