*میکائلا رفت روی اون چوب بزرگ نشست و سرشو برد زیر بالش و
*میکائلا رفت روی اون چوب بزرگ نشست و سرشو برد زیر بالش و خوابید و سوزومه هم لباس خوابشرو پوشید و رفت توی تختش و خوابید*
*لباس خواب سوزومه،اسلاید دوم، لباس سفیده*
*صبح که بیدار شد رفت پایین که صبحونه درست کنه و دلش مثل سیر و سرکه میجوشید،فردا ساعت نه قراره بیان دنبالش و ببرنش*
*همین زمان، عمارت بونتن*
*ایزانا دمپایی رو میزنه تو سر مایکی*
ایزانا: الدنگ مهمون دعوت کردی گرفتی کپیدی؟؟ بلند شو مهمونات اومدن و فردا هم قراره ملکه ام بیاد، دِ بلندشو کوالای ناشناختهه
مایکی: بیدارم سگ سفید
ایزانا: خفه بمیریییی!!!!
*مهمونا:اما، دراکن،باجی،چیفویو،کازوتورا،هانما،کیساکی،
انگری،اسمایلی،میتسویا،هاکای،تایجو،یوزوها،
اینوپی،تاکه میچی،هینا و............،اسم بقیشونو یادم نیست و دوستای تاکه هم اومدن*
مایکی اومد پایین: سلام به همگیی!!!
همه: سلام
اما: گفتی قرارع ازدواج کنی اره؟
مایکی: آره
اما: خب پس بگو ببینم اسم عروسمون چیه
مایکی: سوزومه
اما/هینا/یوزوها: هاا؟؟ سوزومهههه؟؟؟؟
سنجو: عه سلیوم دخترا
اما: شنیدی سوزومه قراره عروس مایکی و ایزانا بشه
سنجو: بلی
اما: خو چرا به ما نگفتی
مایکی: یدقیقه، شماها سوزومه رو از کجا میشناسین؟؟؟
اما: قبلا اکیپ بودیم
ایزانا: اینجور که معلومه همه با ملکه ام دوست بودن
یوزوها: کی میاد
مایکی: فردا ساعت نه میرن دنبالش
هینا: براش چیزی آماده کردین؟؟؟
ایزانا: چی؟
هینا: یه اتاق جدا براش دارین؟
ایزانا/مایکی: مگه با ما نمیخوابه؟
هینا/یوزوها/سنجو/اما: صدرصد نـــــه
یوزوها: با اون اخلاقایی ما از سوزو میدونیم
هینا: صدرصد نـــــه
☆پایان پارت 11☆
*لباس خواب سوزومه،اسلاید دوم، لباس سفیده*
*صبح که بیدار شد رفت پایین که صبحونه درست کنه و دلش مثل سیر و سرکه میجوشید،فردا ساعت نه قراره بیان دنبالش و ببرنش*
*همین زمان، عمارت بونتن*
*ایزانا دمپایی رو میزنه تو سر مایکی*
ایزانا: الدنگ مهمون دعوت کردی گرفتی کپیدی؟؟ بلند شو مهمونات اومدن و فردا هم قراره ملکه ام بیاد، دِ بلندشو کوالای ناشناختهه
مایکی: بیدارم سگ سفید
ایزانا: خفه بمیریییی!!!!
*مهمونا:اما، دراکن،باجی،چیفویو،کازوتورا،هانما،کیساکی،
انگری،اسمایلی،میتسویا،هاکای،تایجو،یوزوها،
اینوپی،تاکه میچی،هینا و............،اسم بقیشونو یادم نیست و دوستای تاکه هم اومدن*
مایکی اومد پایین: سلام به همگیی!!!
همه: سلام
اما: گفتی قرارع ازدواج کنی اره؟
مایکی: آره
اما: خب پس بگو ببینم اسم عروسمون چیه
مایکی: سوزومه
اما/هینا/یوزوها: هاا؟؟ سوزومهههه؟؟؟؟
سنجو: عه سلیوم دخترا
اما: شنیدی سوزومه قراره عروس مایکی و ایزانا بشه
سنجو: بلی
اما: خو چرا به ما نگفتی
مایکی: یدقیقه، شماها سوزومه رو از کجا میشناسین؟؟؟
اما: قبلا اکیپ بودیم
ایزانا: اینجور که معلومه همه با ملکه ام دوست بودن
یوزوها: کی میاد
مایکی: فردا ساعت نه میرن دنبالش
هینا: براش چیزی آماده کردین؟؟؟
ایزانا: چی؟
هینا: یه اتاق جدا براش دارین؟
ایزانا/مایکی: مگه با ما نمیخوابه؟
هینا/یوزوها/سنجو/اما: صدرصد نـــــه
یوزوها: با اون اخلاقایی ما از سوزو میدونیم
هینا: صدرصد نـــــه
☆پایان پارت 11☆
۱۰.۱k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.