هینا: صدرصد نـــــه
هینا: صدرصد نـــــه
سنجو: ما دخترت میریم یه اتاق برا سوزو انتخاب کنیم و تزیین کنیم، پسرا شماهاهم باهم تنها باشین، بای
*دخترا رفتن اتاق انتخاب کنن*
مایکی: الان چه گِلی بگیریم سرمون
باجی: گِل رُس
کازو: وقتی میگم همش تقصیر توعه سکوت کن
مایکی: الان این چه ربطیییییی به منننن دارههه؟؟؟؟؟؟؟
کازو: اگه تقصیر تو نبود که دختره مثل آدم میومد پیشتون
دراکن: خدایی ایندفعه رو حق گفت
مایکی: دراکن جان، برادرم تو سکوت کن که هنوز نتونستی به خواهرم اعتراف کنی
دراکن: هنوز امادگیش رو ندارم، بعدشم اگه ردم کنه چی؟
واکاسا: اییی......... پدرت سگ را به گله برده، خو اگه دوستت نداشت که انقدر سیگنال نمیفرستاد بعدشم تا الان رل زده بود
دراکن: سیگنال چی؟
هاکای: ماهم کور که برای جناب که رامن درست کرده بود پنجتا تا تخم مرغ ریخته بود توش برا ما دوتا
دراکن: مگه اون سیگناله؟
*همه زدن تو سرشون*
شین: دیگه ازت ناامید شدم
همه: ماهم
دراکن: من برم آب بخورم، اشپزخونه طبقه بالاس؟
باجی: نه تو پارکینگه
دراکن: هه هه هه، دیشب تو کمد خوابیدی، کمدی
مایکی: آره طبقه بالاس
*دراکن رفت آبش رو بنوشه*
واکاسا: بچه ها به نظرم بعد از.....
*میتسویا اشاره کرد به تاکه که یعنی یهو از دهنش در میره و میگه تو میخوای چیکار کنی که دراکن و اما رو بهم برسونی*
همه: بعد از، بعد از،بعد از نسترن هیچی دیگه نمونده باقییی
تاکه: چتون شد یهو
چیفو: هیچی داداش، زده به سرشون
میتسویا: حالا این سوزومه کیه؟ چه شکلیه؟
ران: نبودی ببینی، یه پارچه داف.......... یه پارچه هایی برای دامناش انتخاب میکنه، انقدر قشنگن، خیلی خوش سلیقه اس
*همه در مرز جررررر خوردنن*
باجی: آ.... آها *داره پاره میشع*
ایزانا: چرا همتون مث چی بنفش شدین
*چون نفسشون رو نگه داشته بودن که نخندن رنگشون بنفش شده بود*
شین: هـ... هیچی
میتسویا تو ذهنش: خوبه نخ و سوزن اوردم
*همه خنده هاشونو قورت میدن*
کازو: عکسش رو نشونمون میدی؟
ایزانا: حتما
*چیفویو گوشیشو برمیداره و براش یه آموزش اسنک بروکلی میاد*
چیفویو: اه، بچه ها اینو کی میخوره
کازو: مگه چیه؟
چیفو: اسنک بوکورولی *منظورش بروکلیه زبونش نچرخید*
*همه پارهههههههههه شدن*
☆پایان پارت 12☆
سنجو: ما دخترت میریم یه اتاق برا سوزو انتخاب کنیم و تزیین کنیم، پسرا شماهاهم باهم تنها باشین، بای
*دخترا رفتن اتاق انتخاب کنن*
مایکی: الان چه گِلی بگیریم سرمون
باجی: گِل رُس
کازو: وقتی میگم همش تقصیر توعه سکوت کن
مایکی: الان این چه ربطیییییی به منننن دارههه؟؟؟؟؟؟؟
کازو: اگه تقصیر تو نبود که دختره مثل آدم میومد پیشتون
دراکن: خدایی ایندفعه رو حق گفت
مایکی: دراکن جان، برادرم تو سکوت کن که هنوز نتونستی به خواهرم اعتراف کنی
دراکن: هنوز امادگیش رو ندارم، بعدشم اگه ردم کنه چی؟
واکاسا: اییی......... پدرت سگ را به گله برده، خو اگه دوستت نداشت که انقدر سیگنال نمیفرستاد بعدشم تا الان رل زده بود
دراکن: سیگنال چی؟
هاکای: ماهم کور که برای جناب که رامن درست کرده بود پنجتا تا تخم مرغ ریخته بود توش برا ما دوتا
دراکن: مگه اون سیگناله؟
*همه زدن تو سرشون*
شین: دیگه ازت ناامید شدم
همه: ماهم
دراکن: من برم آب بخورم، اشپزخونه طبقه بالاس؟
باجی: نه تو پارکینگه
دراکن: هه هه هه، دیشب تو کمد خوابیدی، کمدی
مایکی: آره طبقه بالاس
*دراکن رفت آبش رو بنوشه*
واکاسا: بچه ها به نظرم بعد از.....
*میتسویا اشاره کرد به تاکه که یعنی یهو از دهنش در میره و میگه تو میخوای چیکار کنی که دراکن و اما رو بهم برسونی*
همه: بعد از، بعد از،بعد از نسترن هیچی دیگه نمونده باقییی
تاکه: چتون شد یهو
چیفو: هیچی داداش، زده به سرشون
میتسویا: حالا این سوزومه کیه؟ چه شکلیه؟
ران: نبودی ببینی، یه پارچه داف.......... یه پارچه هایی برای دامناش انتخاب میکنه، انقدر قشنگن، خیلی خوش سلیقه اس
*همه در مرز جررررر خوردنن*
باجی: آ.... آها *داره پاره میشع*
ایزانا: چرا همتون مث چی بنفش شدین
*چون نفسشون رو نگه داشته بودن که نخندن رنگشون بنفش شده بود*
شین: هـ... هیچی
میتسویا تو ذهنش: خوبه نخ و سوزن اوردم
*همه خنده هاشونو قورت میدن*
کازو: عکسش رو نشونمون میدی؟
ایزانا: حتما
*چیفویو گوشیشو برمیداره و براش یه آموزش اسنک بروکلی میاد*
چیفویو: اه، بچه ها اینو کی میخوره
کازو: مگه چیه؟
چیفو: اسنک بوکورولی *منظورش بروکلیه زبونش نچرخید*
*همه پارهههههههههه شدن*
☆پایان پارت 12☆
۷.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.