part42
part42
سپهر-تواستودیو علی بودم علی دسشویی بود گوشیش زنگ خورد
علیییییییی
علییییییییی
علی-بابا چیه تودسشویم دودیقه راحتم نمیزاری
سپهر-گوشت خودشو کشت
علی-خوب کیه
سپهر- اوه اوه My angel
علی-جواب بده
سپهر-الو سلامم
تارا-عه سلامم علی یست
سپهر- داش علیدرحال پرکردن فاضلاب هاست
تارا-ای بابا ریدنش تموم شد بگو یسر بیاد شرکت کارش دارم
سپهر-چشم خانم رحیمی
تارا-نمک ریز خدافظ یاد نره هاا
سپهر-چشممم یادم نمیره بای
علی-از دسشویی اومدم بیرون
چی میگفت
سپهر-گفت ریدنت تموم شد یسر بری شرکت
علی-اوکی پس من برم
توم بمون ادیت و کامل کن
سپهر-باشههه چرا هروقت کارمون زیاده این تارا دیت هاش گل میکنن
علی-به توچه
سوئیج و گوشیمو برداشتم
سپییی
سپهر-بلههه
علی-بشینی ادیت بزنیا نشینی
فیلم ببینی
سپهر-خوب گمشو بر دیگه ک*صکش
علی-رفتم شرکت رفتم اتاقش
تارا-علی اومد
قلبم داشت میومد دهنم انگار که میخواستم خبر مرگ یکی و بدم
علی-چیشده گفتی بیام
تارا-یدقه بشین بت بگم
علی-خوب بگو
تارا-راستش علی میشه خواستگاری کنسل کنیم
علی-اوکی کلا منم فردا کاردارم بندازیمش هفته بد
تارا-نه کلا بیخیالش شیم
علی-چرا مگه چیشده
تارا-علی من نمیتونم
ببین نمیدونم چجوری بگما
برای من این رابطخ تموم شده
دیگه اون حس قبل وندارم
علی-تارا چیزدی
تارا-علی کاملا جدیم
علی-چت شده
چیمیگی تا
تارا-ازم دلیلش و نپرس من دیگه نمیتونم ادامه بدم(باگریه)
علی-یدقه انگار زمان وایستاد
تارا چیداری میگی
این شوخی خوبی نیست
تارا-علی من نمیتونم دیگه
میشه بری
من دیگه نیستم(با گریه ی شدید)
علی-رفتم جلو بغلش کنم
تارا-بروبیرون
خواهش میکنم
علی-از اتاقش زدم بیرون سوار ماشین شدم
قلبم داشت از سینه میومد بیرون
پیشده بود یعنی چی که حس و قبل و ندارم
ماشین روشن کردم بی مقصد میروندم
یجا زدم کنار گوشیم و برداشتم
بهش تکست دادم
-تاراحالت خوبه؟ چیشده تارا
چرا اینقد یهویی
اخه یعنی چی که حس قبل و ندارم
تارا میشه حرف بزنیم
تارا-تواتاق نشسته بودم
هق هق هام کل اتاق پرکرده بود
اخه چرا همیشه باید تموم کارای سخت بیوفته گردن من
به گوشیم تکست اومد
ازطرف علی بود
سی زدم
با اشکایی که صفحه ی گوشی و خیس کرده بود
نوشتم
-علی تودیگه برای من فقط یه همکار و دوستی همین
ازم دلیلش و نخواه
حرفیم نیست
خدانگهدار
علی-به یدقه نرسید جوابش اومد
سین زدم
هحرفی نداشتم گوشیم و خاموش کردم
و تمام دق و دلیمو روی پدال گاز خالی کردم...
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
سپهر-تواستودیو علی بودم علی دسشویی بود گوشیش زنگ خورد
علیییییییی
علییییییییی
علی-بابا چیه تودسشویم دودیقه راحتم نمیزاری
سپهر-گوشت خودشو کشت
علی-خوب کیه
سپهر- اوه اوه My angel
علی-جواب بده
سپهر-الو سلامم
تارا-عه سلامم علی یست
سپهر- داش علیدرحال پرکردن فاضلاب هاست
تارا-ای بابا ریدنش تموم شد بگو یسر بیاد شرکت کارش دارم
سپهر-چشم خانم رحیمی
تارا-نمک ریز خدافظ یاد نره هاا
سپهر-چشممم یادم نمیره بای
علی-از دسشویی اومدم بیرون
چی میگفت
سپهر-گفت ریدنت تموم شد یسر بری شرکت
علی-اوکی پس من برم
توم بمون ادیت و کامل کن
سپهر-باشههه چرا هروقت کارمون زیاده این تارا دیت هاش گل میکنن
علی-به توچه
سوئیج و گوشیمو برداشتم
سپییی
سپهر-بلههه
علی-بشینی ادیت بزنیا نشینی
فیلم ببینی
سپهر-خوب گمشو بر دیگه ک*صکش
علی-رفتم شرکت رفتم اتاقش
تارا-علی اومد
قلبم داشت میومد دهنم انگار که میخواستم خبر مرگ یکی و بدم
علی-چیشده گفتی بیام
تارا-یدقه بشین بت بگم
علی-خوب بگو
تارا-راستش علی میشه خواستگاری کنسل کنیم
علی-اوکی کلا منم فردا کاردارم بندازیمش هفته بد
تارا-نه کلا بیخیالش شیم
علی-چرا مگه چیشده
تارا-علی من نمیتونم
ببین نمیدونم چجوری بگما
برای من این رابطخ تموم شده
دیگه اون حس قبل وندارم
علی-تارا چیزدی
تارا-علی کاملا جدیم
علی-چت شده
چیمیگی تا
تارا-ازم دلیلش و نپرس من دیگه نمیتونم ادامه بدم(باگریه)
علی-یدقه انگار زمان وایستاد
تارا چیداری میگی
این شوخی خوبی نیست
تارا-علی من نمیتونم دیگه
میشه بری
من دیگه نیستم(با گریه ی شدید)
علی-رفتم جلو بغلش کنم
تارا-بروبیرون
خواهش میکنم
علی-از اتاقش زدم بیرون سوار ماشین شدم
قلبم داشت از سینه میومد بیرون
پیشده بود یعنی چی که حس و قبل و ندارم
ماشین روشن کردم بی مقصد میروندم
یجا زدم کنار گوشیم و برداشتم
بهش تکست دادم
-تاراحالت خوبه؟ چیشده تارا
چرا اینقد یهویی
اخه یعنی چی که حس قبل و ندارم
تارا میشه حرف بزنیم
تارا-تواتاق نشسته بودم
هق هق هام کل اتاق پرکرده بود
اخه چرا همیشه باید تموم کارای سخت بیوفته گردن من
به گوشیم تکست اومد
ازطرف علی بود
سی زدم
با اشکایی که صفحه ی گوشی و خیس کرده بود
نوشتم
-علی تودیگه برای من فقط یه همکار و دوستی همین
ازم دلیلش و نخواه
حرفیم نیست
خدانگهدار
علی-به یدقه نرسید جوابش اومد
سین زدم
هحرفی نداشتم گوشیم و خاموش کردم
و تمام دق و دلیمو روی پدال گاز خالی کردم...
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.