پارت جدید
پارت²فیک من عضو ایلومیناتی شدم!
ا.ت ویو
پس سعی کردم اینکار رو انجام بدم،اما به کمک نیاز داشتم،پس دو نفر دیگه از اعضای ایلومیناتی کمکم کردن...
اصلا حس خوبی نداشتم....بی تی اس یه ساعت دیگ ب هتلشون میرسن پس ماهم باید تا ساعتی دیگه اونجا برسیم.
رفتم دوش ده مینی گرفتم و اومدم،رامن درست کردم و خوردم..لباسامو پوشیدم و یه کلاه مشکی و ماسک مشکی هم گذاشتم که کسی نشناسه منو
پنج مین دیگ باید میرسیدیم پس رفتم ماشینو برداشتم که دیدم بوق میزنن،رفتم نگاهی انداختم دیدم همونان ک میخواستن کمکم کنن....
یس سریع تر میرسیم،جلدی رفتم نشستم و رسیدیم به هتلشون،هنوز نیومدن،اما بعد از ده مین انتظار ون مشکی ایستاد،که بی تی اس اومد بیرون..یه دود انداختیم وسط و تیر اندازی کردیم ک همه فرار کنن،منو یه نفر دیگه هم رفتیم نامجون رو بیهوش کردیم و اوردیمش تو ماشین و الفرار
بعد از 6ساعت بهوش اومد و فریاد میزد
-کمک..کمک
رفتیم پیشش و یکم اذیتش کردیم
روزها همینطوری میگذشت که رسید به روزی که نباید میرسید،کشتن نامجون!!!
شاتکام و کلت رو برداشتم و سمت اونجایی ک نامی بود حرکت کردیم،دو نفر دم در کیشیک میدادن کسی نیاد،ینفرم راننده بود ک بعد از اتمام کار سریع بریم،منم تنها باید میرفتم تو و میکشتمش و بعد فرار میکردیم..
درو با لگد باز کردمو دیدم فرار کرده!!نیست
اخه چطور اینجا ک نگهبان داشت!!
برا پارت بعدی ۵ لایک و دو کامنت و یک فالو
ا.ت ویو
پس سعی کردم اینکار رو انجام بدم،اما به کمک نیاز داشتم،پس دو نفر دیگه از اعضای ایلومیناتی کمکم کردن...
اصلا حس خوبی نداشتم....بی تی اس یه ساعت دیگ ب هتلشون میرسن پس ماهم باید تا ساعتی دیگه اونجا برسیم.
رفتم دوش ده مینی گرفتم و اومدم،رامن درست کردم و خوردم..لباسامو پوشیدم و یه کلاه مشکی و ماسک مشکی هم گذاشتم که کسی نشناسه منو
پنج مین دیگ باید میرسیدیم پس رفتم ماشینو برداشتم که دیدم بوق میزنن،رفتم نگاهی انداختم دیدم همونان ک میخواستن کمکم کنن....
یس سریع تر میرسیم،جلدی رفتم نشستم و رسیدیم به هتلشون،هنوز نیومدن،اما بعد از ده مین انتظار ون مشکی ایستاد،که بی تی اس اومد بیرون..یه دود انداختیم وسط و تیر اندازی کردیم ک همه فرار کنن،منو یه نفر دیگه هم رفتیم نامجون رو بیهوش کردیم و اوردیمش تو ماشین و الفرار
بعد از 6ساعت بهوش اومد و فریاد میزد
-کمک..کمک
رفتیم پیشش و یکم اذیتش کردیم
روزها همینطوری میگذشت که رسید به روزی که نباید میرسید،کشتن نامجون!!!
شاتکام و کلت رو برداشتم و سمت اونجایی ک نامی بود حرکت کردیم،دو نفر دم در کیشیک میدادن کسی نیاد،ینفرم راننده بود ک بعد از اتمام کار سریع بریم،منم تنها باید میرفتم تو و میکشتمش و بعد فرار میکردیم..
درو با لگد باز کردمو دیدم فرار کرده!!نیست
اخه چطور اینجا ک نگهبان داشت!!
برا پارت بعدی ۵ لایک و دو کامنت و یک فالو
۹.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.