فرشتگان مرگ (part:26(last part

Part:26(The last part)
تهیونگ. متاسفم باشه؟بیا بخوابیم
اکوما. تهیونگا..جراتشو داری منو..با..با زخمایی که هیچوقت.. خوب نمیشن دوست..داشته باشی؟
تهیونگ. من همه جوره عاشقتم دارلینگ
"ویو راوی"
دخترک سرشو روب سینه ی پسری که حالا دیگه دوس پسرش حساب میشد گذاشت و به خواب رفت
پسرک همین جوری که دختر توی بغلش بود روی تخت دراز کشید و به خواب فرو رفت
*فلش بک به سه هفته بعد*
ات. جیمینااااا کمککککک
کوک. که باهم شیر موزای منو میخورین اره؟*اخم خرگوشی
جیمین. من؟ بامنی؟ نمیشناسم شماهارو..
ات‌. گگگ آدم فروش
یونگی. مرض دیوثااااا خواب بودم
تهیونگ و اکوما که تازه از خرید برگشته بودن با دیدن وضعیت زدن زیر خنده
کوک. اتتتتت
ات که داشت اروم آروم فرار میکرد یهو شروه کرد به دویدن
کمکککک کوکییی غلط خوردم
همون لحظه جونگکوک که ات رو روی شونش انداخته بود گفت دیگه فایده ندارههه بایر جبران کنی عسیسم
ات. یا خداااا دفعه قبلی تا سه رو روز نمیتونستم راه برم *به چی داری فکر میکنی هان؟😔دقیقا منظورش همون بود*
تهیونگ. اکوما داداشت میدونه همه نارنگی هاشو خوردی؟
یونگی. اکومااااا
اکوما. حیحی *پشت تهیونگ قایم میشه
الان که یادم میاد یه کاری داشتم‌...آهان باید برم دستشویی الفراررررر*جیغ
یونگی. صبر کن ببینم پدسگگگگ
پایان:)
چطور بود؟
#تهیونگ#جونگکوک#جیمین#یونگی#نامجون #جین#جیهوپ#bts#نفر_بعدی_در_کار_نیست