"A business marriage"
"A business marriage"
"P⁶"
+ امم...نمیدونم خب برو با یکی ازدواج کن (این قشنگ منم فقط ایده هاش😂)
_ واقعا ممنونم از راهنماییتون
+ مسخره😒
_ الان دقیقا تو باید از من ناراحت باشی یا من؟
+ اه حالا ول کن میخوای با کی ازدواج کنی؟
_ واقعا که نمیخوام ازدواج کنم یه ازدواج سوریه
+ واقعا؟
_ اهوم و اینکه میدونم کیو انتخاب کنم
+ کی؟
_ پارک بورام
+ چ..چییی؟ پارک بورام همین کارمند جدیدمون؟
_ اهوم چرا حالا انقد تعجب کردی؟
+ واقعا میخوای با یکی از کارمندات قرارداد ببندی؟ چرا؟
_ اهوم چون مجبورم
+ هعیی نمیدونم میخوای این کار رو بکن ولی هر چی شد تقصیر من نندازیا
_ باشه بابا
+ هعیی خب دیگه من میرم خونه
_ باشه برو منم یکم دیگه میرم
+ خدافظ
_ خدافظ
(پایان فلش بک)
بورام ویو
واییی چرا اینقدر مرموز حرف میزنه انگار واقعا یه چیزی میدونه و نمیگه
با مترو رفتم شرکت
رفتم جلوی دفتر رئیس جئون خیلی استرس داشتم...😫
در رو زدم و رفتم تو
(جونگکوک+بورام_)
+ کیه؟
_ پ..پارک بورامم
+ اها بیا تو خانم پارک
رفتم تو به مبل اشاره کرد که اونجا بشینم
+ بشینین اینجا
_ کاری باهام داشتین؟
+ ا..اره خب مسئله خیلی مهمیه
_ خب بگین
+ امم... خب ما باید یه قرارداد ببندیم
_ چه قراردادی؟
+ خب قرارداد از...
لباسشو با دستش از گردنش دور کرد (بچه ها منظورم اینه که استرس گرفت منحرف نشین😂🗿)
_ ...!
+ قرارداد از.. ازدواج سوری
_چیییی؟
+ یعنی اینکه ما باید برای یه مدت تظاهر کنیم زن و شوهریم...
_ رئیس من متوجه نمیشم یعنی الان من برای چی باید اینکارو کنم؟!
+ درخواست پدرمه میگه باید تا قبل از مرگش من ازدواج کنم وگرنه منو از داشتن این شرکت محروم میکنه چاره ای جز این کار ندارم...
لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
"P⁶"
+ امم...نمیدونم خب برو با یکی ازدواج کن (این قشنگ منم فقط ایده هاش😂)
_ واقعا ممنونم از راهنماییتون
+ مسخره😒
_ الان دقیقا تو باید از من ناراحت باشی یا من؟
+ اه حالا ول کن میخوای با کی ازدواج کنی؟
_ واقعا که نمیخوام ازدواج کنم یه ازدواج سوریه
+ واقعا؟
_ اهوم و اینکه میدونم کیو انتخاب کنم
+ کی؟
_ پارک بورام
+ چ..چییی؟ پارک بورام همین کارمند جدیدمون؟
_ اهوم چرا حالا انقد تعجب کردی؟
+ واقعا میخوای با یکی از کارمندات قرارداد ببندی؟ چرا؟
_ اهوم چون مجبورم
+ هعیی نمیدونم میخوای این کار رو بکن ولی هر چی شد تقصیر من نندازیا
_ باشه بابا
+ هعیی خب دیگه من میرم خونه
_ باشه برو منم یکم دیگه میرم
+ خدافظ
_ خدافظ
(پایان فلش بک)
بورام ویو
واییی چرا اینقدر مرموز حرف میزنه انگار واقعا یه چیزی میدونه و نمیگه
با مترو رفتم شرکت
رفتم جلوی دفتر رئیس جئون خیلی استرس داشتم...😫
در رو زدم و رفتم تو
(جونگکوک+بورام_)
+ کیه؟
_ پ..پارک بورامم
+ اها بیا تو خانم پارک
رفتم تو به مبل اشاره کرد که اونجا بشینم
+ بشینین اینجا
_ کاری باهام داشتین؟
+ ا..اره خب مسئله خیلی مهمیه
_ خب بگین
+ امم... خب ما باید یه قرارداد ببندیم
_ چه قراردادی؟
+ خب قرارداد از...
لباسشو با دستش از گردنش دور کرد (بچه ها منظورم اینه که استرس گرفت منحرف نشین😂🗿)
_ ...!
+ قرارداد از.. ازدواج سوری
_چیییی؟
+ یعنی اینکه ما باید برای یه مدت تظاهر کنیم زن و شوهریم...
_ رئیس من متوجه نمیشم یعنی الان من برای چی باید اینکارو کنم؟!
+ درخواست پدرمه میگه باید تا قبل از مرگش من ازدواج کنم وگرنه منو از داشتن این شرکت محروم میکنه چاره ای جز این کار ندارم...
لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
۹.۳k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.